شب است
روبروییها
چراغ را خاموش کردهاند
پرده را کشیدهاند
ایستادهام
با فنجان چای و بیخوابیام
چراغ من روشن است
۱۰ تیر ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
(Inbox(1
با عجله کلید را چرخاندم
خیال میکردم هنوز هستی
آن جا روی میز من
چراغت خاموش بود
میخواستم ناز کنم
بخندم
دیر رسیدم
لپتاپ را خاموش میکنم
شب به خیر
فانوس دریایی من
Date: Thursday, November 24, 2011, 2:33 PM
From: Sara M A
Subject: وقتی
۴- مرگ در آب
فلباس فنیقی, دو هفته پس از مرگش
فریاد مرغان دریایی و امواج ژرف دریا
و سود و زیان را از یاد برد.
جریان آبی در قعر دریا
استخوانهایش را به نجوا پاک کرد. در آن حال که بالا و پایین میرفت
مراحل سالخوردگی و جوانیاش را پیمود
و به گرداب رسید.
یهود و نایهود,
ای آن که چرخ را میگردانی و به سوی باد مینگری,
به فلباس بیندیش که روزی چون تو رشید و زیبا بود.
سرزمین هرز, تی.اس.الیوت, بهمن شعلهور
* Phlebas
* اشاره به این گفتهی “سن پاول” : محنت بر روح هر آن کس که بد میکند. نخست یهود و نیز نایهود (مسیحی) اما افتخار, شرف و آرامش بر هر آن کس که نیکی میکند, نخست یهود و نیز نایهود.
آخر آبان تهران نود
سرم را به سرمای پنجره تکیه میدهم
باران میآید
کف کوچه
پر از آگهیهای زبان برای رفتن
تافل, آیلتس
پیرزنی بدون چتر
عصا زنان
به سمت خیابان میرود
۲۹ آبان ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
کنار من
دیگران میپرسند
چرا با دیوار حرف میزنی
تو میگویی
همه چیز را نباید گفت
.
.
.
۲۹ خرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
بیماری
پیرزنی شوم
آلزایمر بگیرم
زنگ بزنم
انگار
پسرم هستی
بگویم
چقدر
دلم
برایت تنگ است
.
.
.
۲۵ فرودرین ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
دوباره بیدار میشوم
رکابی
بلند
لباس خواب میخرم
با قلبها و روبانهای یاسی
چه اهمیت دارد
شب
زودتر از من میخوابد
.
.
.
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
خاطرات
www.FarimaFooladi.com
خواب در مرداد
بی صدا
بی حرف
بی حدیث
زندگی میان ملافههای سپید و حولههای شسته شده
غلت زدن در
اسلوموشنی ابدی
بی هیچ خش خشی
کدام سایه
روی من
خواهد افتاد؟
.
.
.
۲۹ مرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
پردهها به سمت من
پنجره باز مانده
پرندگان تک میزنند
به شانهها و سینهام
پردهها آفتاب را دست به دست میکنند
چند روز است؟
چند سال است؟
بوی عطری میآید
نه عطر من است
نه عطر سهراب
سرم را در بالش فرو میبرم
نه موهای صاف و کوتاه من است
نه موهای مجعد سهراب
چند روز است؟
چند سال است؟
باد میآید
پردهها به سمت من کشیده میشوند
ظرف گندم خالی است
باید دوباره بخوابم
دوباره بیدار شوم
من زن این خانه نیستم
۲۰ مرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی