تنهایم
و بی تو
تنهایی معنا ندارد
یک بهمن نود
سارا محمدی اردهالی
“سوم شخص مفرد”
پریدم
به کلاغ پشت پنجره
پرید
رفت
دوستم ندارد دیگر
۳ بهمن ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
. . .
бессонница
أرق
insomnio
slaplooshed
l’insomnie
insomnia
بیخوابی
失眠
uykusuzluk
.
.
.
یک بهمن هزار درد بیدرمان
سارا محمدی اردهالی
باهارای نارنج
یک دسته فلامینگو
در مانیتور کوچک مترو
به هوا میپرند
قفسهی سینهام
چسبیده به شانههای دخترکی دبیرستانی
با مقنعهی سیاه
تهران
نیویورک من است
۲۹ دی ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
بیداری
مهرهی شطرنجبازی پیرم
وظیفهی من
بیحرکتماندن است
.
.
.
* تاریخش گم شده
سارا محمدی اردهالی
در قفس
هزار مرغ دریایی
در سینهی من گرفتارند
اگر
این پنجره باز شود
۲۲ آذر ۹۰
سارا محمدی اردهالی
هیچ
آشپزخانه آرام
لباسها روی بند
زن میان سال
روی صندلی شکست
نمیدانست چه میکند
خیره شده بود
حس کرد نیست
عاشق است
عاشق هیچ
۲۱ آذر ۹۰
سارا محمدی اردهالی
آدم شبیه
شبیه اسب
خسته
در میدان اسب دوانی
شبیه گاو
عصبی
در میدان گاو بازی
شبیه خودم
کلافه
در میدان ولیعصر
نوزده آذر نود
سارا
بیقراری
حال من
گذشتهی تو
آیندهی ما
هیچ کدام به پای هم نمیرسند
۱۷ آذر ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
هیچ خبری نیست؟
کلمات که
در مترو
صف نان
قلم میزنند مرا
در میدان نقش جهان
کلمات که
سر برمیگردانم
خالی میشود دنیا
جوهری دویده در مه
کلمات
بیگ بنگی بیمرکز
در جمجمهی من
برق فشار قوی
انفجاری ویران کننده
هستی بخش
کلمات
کجا میروند
هنگامی که از کجا میآیند؟
۱۰ آذر ۱۳۹۰، خانهی اوین
سارا محمدی اردهالی