شُدّو یَدیْ

ای پاسبان
بر در نشین
در مجلس ما ره مده
جز عاشقی آتش‌دلی کاید از او بوی جگر
گر دست خواهی پا دهد
ور پای خواهی سر نهد
ور بیل خواهی عاریت، بر جای بیل آرد تبر
اندر تن من گر رگی هشیار یابی بردَرَش
ز اندازه بیرون خورده‌ام
کاندازه را گم کرده‌ام
شُدّو یدی شُدّوا فَمی هذا حفاظُ ذی السَّکَر
× شُدّو یدی : دستم را ببندید و دهانم را ببندید، این است حفاظ این شراب

یک مدل خوب

پرده کنار می‌رود
پشت پنجره
دفترچه‌ات را در می‌آوری
چانه‌ام را بالا می‌بری
گردنم را می‌گردانی سمت ماه
اِتود می‌زنی
از هر سمتی که می‌شود مرا باز و باز می‌کشی
پرده رها می‌شود
مهمان‌ها می‌پرسند
” به چه خشکت زده
این باد است که از هر سو می‌وزد سمت هر کس ”
من اما می‌دانم
یک مدل خوب لب از لب باز نمی‌کند
۲۸ شهریور ۸۹
سارا محمدی اردهالی

kings of Convenience

Kings890619 copy.jpg
گوش می‌دهم
چشم‌هایم را می‌بندم
گوش می‌دهم
چشم‌هایم را باز می‌کنم
گوش می‌دهم
جمعه نرم می‌شود
گوش می‌دهد
چشم‌هایش را می‌بندد
گوش می‌دهد
چشم‌‌هایش را باز می‌کند
گوش می‌دهد
نرم می‌شوم
× دوربینم به خانه برگشت، روزهای خوبی خواهم داشت
‌ عکس گرفتن و نگاه کردن
به سمت اقیانوس شنا می‌کنم
۱۹ شهریور ۸۹
همین طوری نوشتن‌های جمعه
سارا محمدی اردهالی

تن‌ها

نان تازه بگیر
به خانه‌ام بیا
دریانورد خسته
می‌خواهم لباس‌های خیست را
از تنت در بیاورم
شیر گرم کنم برایت
بگویی
شانه‌هایم
سکان زندگی توست
و من
پنجره‌های این شهر طوفان‌زده را محکم ببندم
۳۰ مرداد ۸۹
سارا محمدی اردهالی