تیر
کاغذها
با دهان باز نگاهم میکنند
لنگان لنگان
میروم زیر میز تحریر
دامنم را کنار میزنم
زبان میکشم
روی زخمم
۹ خرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
فصل گلها
– میبینی چطور دستشان انداختیم
عینک آفتابیام را برداشتم
تابوت تو خندید :
– این همه جسد دیده بودی
به خودشان تفنگ و سپر ببندند
۲۷ خرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
. . .
برایشان جان گذاشته بودی
فردا
مورچههای غمگین
تکههای جانت را به دندان گرفته
راه میگیرند به سمت خانهات
۱۰ خرداد ۹۰
سارا محمدی اردهالی
این هم از این
تهران, نشر چشمه, ۱۳۸۹
تیراژ: ۱۲۰۰ نسخه
.
.
.
آب
سنگ را سوراخ میکند
MÖBIUS SHIP
Artist: Tim Hawkinson
این کشتی
جایی نمیرود
حس رفتن دارد
کندنِ مدام
همین طور که هست, نیست
یک خداحافظیِ دوار و بیبنیان
در کندنِ آب از آب
آب از آب تکان نمیخورد
سارا محمدی اردهالی
هفتم خرداد نود
غلت میزنم
دراز به دراز
من و آفتاب
دمر خوابیدهایم
کنار آب
باد میدود
میان زردآلوها, گیلاسها
– جناب شانه به سر
چطور ممکن است برگردم تهران
– سوار بشقاب پرنده میشوی
بالای اتوبان همت لباس فضاییات را درمیآوری
بعد
همه چیز دود میشود
چقدر اجاره خانه میدهی
چقدر پول درمیآوری
چرا موبایلت خاموش است
چرا دوشنبه نیامدی
باید
خودم را جیرجیرکی جا بزنم
که تنها برای تعمیر تارش
آمده شهر
اول خرداد ۱۳۹۰، خوروین
سارا محمدی اردهالی
عصر معمولی
بقیه پول را
از راننده تاکسی گرفتم
کف دستش میخ کوبیده شده بود
سکههای خونی را
ته جیبم ریختم
مردم از سر کار برمیگشتند
کف خیابان خونی
دکههای روزنامه فروشی خونی
سر چهارراه
رهگذری خواهش کرد
صلیبش را بردوشش جابهجا کنم
۲۶ اردی بهشت ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
آری آری ضروری است
روباه سفیدی که عاشق موسیقی بود به چاپ دوم رسید, طرح روی جلدش عوض شده که کار آقای فرزاد ادیبی است.
این طرح را خیلی دوست دارم,
به آهنگ دیگر گفتند نباید در نمایشگاه شرکت کند.
مجموعه شعر جدیدم “برای سنگها” را نشر چشمه چاپ کرده است.
آهنگ دیگر و نیز نشر چشمه با من بسیار مهربان بودند, قدردانشان هستم.
پاگرد چند روزی مشکل داشت, من هم این روزها نبودم, از کسانی که پیگیری کردند بسیار سپاسگزارم.
مراقب خودتان باشید که خیلی خیلی ضروری است.
نفس عمیق
در چشمهای تو
مردانی بیتوجه
تابوتی را
در شبی مه گرفته
از تپهای بالا میبرند
تنی که به چپ و راست میغلتد
در چشمهای تو
گورکنانی که
مزدشان را قبلن گرفتهاند
پنهانی گوری عمیق میکنند
در چشمهای تو
رهگذران
بر سینهی زنی ناشناس سکه میاندازند
چشمهایت را ببند
میخواهم به سمت خودم
بازگردم
۱۵ بهمن ۱۳۸۹
سارا محمدی اردهالی