بولتن داخلی شعر یادداشت نو (شماره بیستم و هشتم ـ هفتگی) مهدی اکبری فر
یادداشت نو یزد
لینک صفحهی یادداشت نو یزد:
http://yaddashteno86.blogfa.com/post-264.aspx
از اسماعیل شریفنژاد و مهدی اکبریفرد عزیز و بقیه دوستان یزد سپاسگزارم.
” ساعت پنج و نیم “
رادیوی تاکسی
فلوت میزند
گریه میکند
مرد غریبه
۴ بهمن ۹۲
” در مترو “
دخترک
مداد چشم میفروخت
ریمل چینی با مارک فرانسوی
یکی صدایش میکرد
یکی قیمت میخواست
یکی خیره بود
به کبودی گونهاش پوشیده با رژ گونه
خیره به رد زخمی
که از مچش میرفت زیر آستینش
دخترک مداد چشم میفروخت
ریمل چینی با مارک فرانسوی
ریملی سیاه و حجم دهنده
۳۰ دی ۹۲
سارا محمدی اردهالی
…
بتادین و پنبه بیهوده بود
داشت بال در میآورد
پرید
رفت
” دورادور “
خندیدم
خیلی خندیدم
بیدلیل
خیلی بیدلیل
نباید گریهام میگرفت
بلند بلند خندیدم
جات خالی
آدم بیدلیلی شدم
هاها
خیلی بیدلیل
۱۶ دی ۹۲
سارا محمدی اردهالی
” استخوانها “
پوستی جدید دارم
از مرغوبترین پوستهای زندگیام
پس از مرگ تو
این لباس را به تن کردم
تو
میدانی زیر پوست چه میگذرد
و دیگران میگویند
چه پوست زیبایی
۷ دی ۹۲
سارا محمدی اردهالی
” عصرهایت “
بداخلاقی عصرهایت
سوزنی است که مخصوصن نخش نمیکنم
من دوست دارم
دکمهی آخر مانتوام باز باشد
۲۰ آذر ۹۲
سارا محمدی اردهالی
سنگها در جیبش
باز میگردد
بیگانه
میخندد
انتشارات مروارید
با امکان خرید آنلاین
” اول آذر “
تو پشت دری
کوبیدن قلبت را میشناسم
خِسخِس حنجرهی سوختهات را
من پشت درم
با پاهایی که خسته نمیشوند
از دویدن
و ایستادن
این سوی در
میان ما مردانی
بینام
بیچهره
که ترسها و ناکامیهاشان را
پشت تفنگی کهنه
تفنگی عاریهای
پنهان کردهاند
تفنگی که از جیبی در میآید
در جیبی دیگر فرو میرود
با اثر انگشت شعبان بیمخ
میگردد
میگردد
میگردد
یکی از بیچشم و روها
سمت ِنام و نام خانوادگی و شماره شناسنامه و نام پدر و نام مادر و آدرس خانه و شماره تلفن و ریز مکالمات من میآید
شجاعانه میگوید
از این جا برو
شمعی در این خانه نمیسوزد
به جیبها و دستهایش نگاه میکنم
چه بر او گذشته
نمیداند شمع چیست؟
نمیداند خانه کجاست؟
۲ آذر ۹۲
سارا محمدی اردهالی
” …. “
هر روز دکمههای پوستش را محکم میبست
طوفانی را پنهان کند
ناگهان اگر گوشهی لبش باز میشد
کاغذها و گلدانها به زمین و زمان میریختند
نگاه میکرد
نه مستقیم در چشمها
به جایی کنار شانهمان
و ما به سوختن کنارش عادت کرده بودیم
۲۵ آبان ۹۲
سارا محمدی اردهالی
…این کار ادامه دارد