نوک بزنید
این همه کاه را از سر من بیرون بکشید
مترسکی هستم
از خودم ترسیدهام
۲۴ بهمن ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
دسته: چمدان قدیمی
” حیف “
من و استکان نعلبکیها از تاریکی نمیترسیم
این دری هم که به هم کوبیدی
در آشپزخانه بود
نه در خوشبختی
ناخنهایم را سوهان میزنم
یک مدل دیگر
۲۴ خرداد ۸۹
سارا محمدی اردهالی
” شعر منتشر نشده “
دستم را
نمیتوانند بخوانند
دستهای من
شعر منتشر نشدهی توست.
۵ شهریور ۸۹
از کتاب برای سنگها
سارا محمدی اردهالی
” شراب خام “
مانند این گیلاس
بر لبهی میز
با تلنگری خرد میشوم
میان ریشههای فرش
زیر صندلیها
که مهمانها بلند بلند میخندند
۱۴ بهمن ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
“بهمن”
تنهایم
و بی تو
تنهایی معنا ندارد
یک بهمن نود
سارا محمدی اردهالی
“سوم شخص مفرد”
پریدم
به کلاغ پشت پنجره
پرید
رفت
دوستم ندارد دیگر
۳ بهمن ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
باهارای نارنج
یک دسته فلامینگو
در مانیتور کوچک مترو
به هوا میپرند
قفسهی سینهام
چسبیده به شانههای دخترکی دبیرستانی
با مقنعهی سیاه
تهران
نیویورک من است
۲۹ دی ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
بیداری
مهرهی شطرنجبازی پیرم
وظیفهی من
بیحرکتماندن است
.
.
.
* تاریخش گم شده
سارا محمدی اردهالی
هیچ
آشپزخانه آرام
لباسها روی بند
زن میان سال
روی صندلی شکست
نمیدانست چه میکند
خیره شده بود
حس کرد نیست
عاشق است
عاشق هیچ
۲۱ آذر ۹۰
سارا محمدی اردهالی
هیچ خبری نیست؟
کلمات که
در مترو
صف نان
قلم میزنند مرا
در میدان نقش جهان
کلمات که
سر برمیگردانم
خالی میشود دنیا
جوهری دویده در مه
کلمات
بیگ بنگی بیمرکز
در جمجمهی من
برق فشار قوی
انفجاری ویران کننده
هستی بخش
کلمات
کجا میروند
هنگامی که از کجا میآیند؟
۱۰ آذر ۱۳۹۰، خانهی اوین
سارا محمدی اردهالی