مهرهی شطرنجبازی پیرم
وظیفهی من
بیحرکتماندن است
.
.
.
* تاریخش گم شده
سارا محمدی اردهالی
مهرهی شطرنجبازی پیرم
وظیفهی من
بیحرکتماندن است
.
.
.
* تاریخش گم شده
سارا محمدی اردهالی
هزار مرغ دریایی
در سینهی من گرفتارند
اگر
این پنجره باز شود
۲۲ آذر ۹۰
سارا محمدی اردهالی
آشپزخانه آرام
لباسها روی بند
زن میان سال
روی صندلی شکست
نمیدانست چه میکند
خیره شده بود
حس کرد نیست
عاشق است
عاشق هیچ
۲۱ آذر ۹۰
سارا محمدی اردهالی
شبیه اسب
خسته
در میدان اسب دوانی
شبیه گاو
عصبی
در میدان گاو بازی
شبیه خودم
کلافه
در میدان ولیعصر
نوزده آذر نود
سارا
حال من
گذشتهی تو
آیندهی ما
هیچ کدام به پای هم نمیرسند
۱۷ آذر ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
کلمات که
در مترو
صف نان
قلم میزنند مرا
در میدان نقش جهان
کلمات که
سر برمیگردانم
خالی میشود دنیا
جوهری دویده در مه
کلمات
بیگ بنگی بیمرکز
در جمجمهی من
برق فشار قوی
انفجاری ویران کننده
هستی بخش
کلمات
کجا میروند
هنگامی که از کجا میآیند؟
۱۰ آذر ۱۳۹۰، خانهی اوین
سارا محمدی اردهالی
شب است
روبروییها
چراغ را خاموش کردهاند
پرده را کشیدهاند
ایستادهام
با فنجان چای و بیخوابیام
چراغ من روشن است
۱۰ تیر ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
با عجله کلید را چرخاندم
خیال میکردم هنوز هستی
آن جا روی میز من
چراغت خاموش بود
میخواستم ناز کنم
بخندم
دیر رسیدم
لپتاپ را خاموش میکنم
شب به خیر
فانوس دریایی من
Date: Thursday, November 24, 2011, 2:33 PM
From: Sara M A
Subject: وقتی
فلباس فنیقی, دو هفته پس از مرگش
فریاد مرغان دریایی و امواج ژرف دریا
و سود و زیان را از یاد برد.
جریان آبی در قعر دریا
استخوانهایش را به نجوا پاک کرد. در آن حال که بالا و پایین میرفت
مراحل سالخوردگی و جوانیاش را پیمود
و به گرداب رسید.
یهود و نایهود,
ای آن که چرخ را میگردانی و به سوی باد مینگری,
به فلباس بیندیش که روزی چون تو رشید و زیبا بود.
سرزمین هرز, تی.اس.الیوت, بهمن شعلهور
* Phlebas
* اشاره به این گفتهی “سن پاول” : محنت بر روح هر آن کس که بد میکند. نخست یهود و نیز نایهود (مسیحی) اما افتخار, شرف و آرامش بر هر آن کس که نیکی میکند, نخست یهود و نیز نایهود.
سرم را به سرمای پنجره تکیه میدهم
باران میآید
کف کوچه
پر از آگهیهای زبان برای رفتن
تافل, آیلتس
پیرزنی بدون چتر
عصا زنان
به سمت خیابان میرود
۲۹ آبان ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی