اسبی که شیهه میکشد در دهان من
صلح نمیکند
بلوف میزند
هر کجا که میروم
جا نمیشوم
۲۴ آذر ۸۹
سارا محمدی اردهالی، گرگان
دیدگاه ها . «. . .»
دیدگاهها بسته شدهاند.
اسبی که شیهه میکشد در دهان من
صلح نمیکند
بلوف میزند
هر کجا که میروم
جا نمیشوم
۲۴ آذر ۸۹
سارا محمدی اردهالی، گرگان
دیدگاهها بسته شدهاند.
اسبها مدام بلوف می زنند چه در دهان تو و چه در حنجره خسته من!
خون چرا در رگ من زنجیر است
در جان جای نمی شوم
پیراهنم تنگ است
و دلم ؟
عالی بود و متفاوت سارا جان ممنون
با مهر و سلام
لیلا
دنیای این روزای من
هم قد تن پوشم شده!
شهر من
به امید اینکه روزی بهتر بنویسید و به بیانی نوشته هایتان جایگاه شعر بیابند.
………….
سپاس
سارا