دیدگاه ها . «خواب استخوان‌ها»

1. نمی دونم چی بنویسم… دوست خوبم
   …
   مثل من خیلی وقت‌ها وقتی نقاشی‌هایت را می‌بینم
   آزاده جان
   سارا

2. سلام..
   لذت بردم..بسیار دلنشین بود..
   خیال تو…دور میشود..
   دارم شعراتونو یکی یکی میخونم!تا برسم به قصه!آره راست میگید..
   حالا خودمو میبینم کنار دریا..با یه عالمه شعر!موسیقی اینجا داغونم میکنه!اما دلم نمیاد قطعش کنم!
   شاد و شاعرانه زندگی کنید..یه عالمه اتفاق قشنگ..پیش روتون

3. عالی. ماه . خوب. محشر
   …
   :)
   سارا

4. می دوم بی پا و بی دست
   در میان مه
   می روم تا ساحل وهم
   در خیال بی قرارت
   ای دوست
   ای یار
   ای…

5. درود
   بی صبرانه منتظرم تا نظر شما را درباره شعرهایم جویا شوم
   چشم انتظار
   بدرود

6. خیلی بده قلب آدم آب در هاون بکوبه

7. کجا بروم که یاد تو از یادم برود ؟
   + چه قدر خوب بود این شعر ! خمیده خمیده بر جانم نشست، حال و هوای این روزها یم بود انگار…

8. با اجازه ی شما این شعر رو به اسم خودتون تو وبلاگم گذاشتم(سایت cloob.com) البته در صورت مخالفت شما حذف میکنم.
   …
   سپاس که خبر دادید
   سارا

9. تا آنجا که در تاریخ گم می شوم

10. ….و من میمیرم

11. ته مانده ی لیوانت را بنوشی و فکر کنی
    که چقدر بزرگ شده ای
    حالا می توانی قشنگ از خیابان رد شوی و ماشین ها چراغانیت کنند
    …

12. زیبا بود و سرشار از احساس… تصویرش برای من کمی دور اما…. مثل اینکه توام با نقطه گذاری میونه ای نداری دوست من ;-)

13. خیال تو
    خمیده خمیده
    از شهر تن
    دور می‌‌شود

14. سارا جان
    خیلی روان بود …مثل آب مثل نسیم
    و بهترین کلمات در صحیح ترین مکان ها
    جای گرفته اند
    شاعر بمان عزیز
    با مهر
    لیلا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.