چه قشنگ..
رنگو بارنگی..
یاد سادگی بچگیهامون افتادم..!
زیبا بود
به یاد دوران پاک و خالص کودکی افتادم زمانی که معلم هنر میگفت کاردستی درست کنیم و ما هم یه چیزی تو همین مایه می ساختیم و با افتخار می بردیم
یادش بخیر …
سر بزنی خوشحال میشم
پروانه ها ش
از روزنامه هاست
…………..
نوشته دارد راست میگویید
روزنامه نیست اما
:)
سارا
از “انگار نه انگار” به اینجا رسیدم،
مسیر را اشتباه نیامدم…
ه بیروت از قلبم سلام بر بیروت
و بوسه ام بر دریا و خانه هایش
و بر صخره هایش
که همچون چهره ی ملاحان پیر است
آمیزه ای از روح مردمان و شراب است بیروت
از رنج کارگران و عطر نان و یاسمن است بیروت
پس چرا طعمش چیز دیگریست؟
طعم آتش و دود
عروس خاکستر پوش است شهرم
(شکوهی از خاکستر یافته بیروت)
شهرم چراغهایش را خاموش کرده
با خون فرزندان برروی دستانش
شهرم درهایش را بسته و در تاریکی نشسته
تنها با شب
تنها با شب
تو شهر منی
تو متعلق به منی
درآغوشم بگیر
تو شهر منی
بیرق و سنگ بنای منی
من با موجهایت زندگی می کنم
با زخم های مردمانت
و اشکهای مادرانت
تو شهر منی
متعلق به منی
در آغوشم بگیر
—————————
ندیدم کسی فراسی شو ترجمه کرده باشه
اگه خوب بود و خوشت اومد
باشه کادو قاطی اون رنگوبارنگی ها
اگرهم که نه
پس هیچی
………………………..
دست شما درد نکند
کادوی خوبی است
خیلی
سپاسگزارم
سارا
فقط برای اینکه فراموش نکنیم که زمانی بوده ایم!
شاید باز هم بتوانیم باشیم
کمی بی خیالی می خواهد!
همین…
سلام…
هنوز نفهمیدمش
دیدم خواندم درد نکند دستت
مرا تعزیتی لازم نیست
مرا تسلیتی مقبول نیست
من برای همگان اندوهگینم
مرثیه ای برای ما … maneman.ir
چه خوبه این. قشنگ می خنده … رنگ و بارنگ..
با سلام. ممنونم اگر از وبلاگ من دیدن کنین همیشه. من شما رو لینک کردم. شما هم من رو به اسم عزرائیل لینک کنین.ممنون از لطفتون.
خیلی بانمکه…:)
چه قشنگ..
رنگو بارنگی..
یاد سادگی بچگیهامون افتادم..!
زیبا بود
به یاد دوران پاک و خالص کودکی افتادم زمانی که معلم هنر میگفت کاردستی درست کنیم و ما هم یه چیزی تو همین مایه می ساختیم و با افتخار می بردیم
یادش بخیر …
سر بزنی خوشحال میشم
پروانه ها ش
از روزنامه هاست
…………..
نوشته دارد راست میگویید
روزنامه نیست اما
:)
سارا
از “انگار نه انگار” به اینجا رسیدم،
مسیر را اشتباه نیامدم…
ه بیروت از قلبم سلام بر بیروت
و بوسه ام بر دریا و خانه هایش
و بر صخره هایش
که همچون چهره ی ملاحان پیر است
آمیزه ای از روح مردمان و شراب است بیروت
از رنج کارگران و عطر نان و یاسمن است بیروت
پس چرا طعمش چیز دیگریست؟
طعم آتش و دود
عروس خاکستر پوش است شهرم
(شکوهی از خاکستر یافته بیروت)
شهرم چراغهایش را خاموش کرده
با خون فرزندان برروی دستانش
شهرم درهایش را بسته و در تاریکی نشسته
تنها با شب
تنها با شب
تو شهر منی
تو متعلق به منی
درآغوشم بگیر
تو شهر منی
بیرق و سنگ بنای منی
من با موجهایت زندگی می کنم
با زخم های مردمانت
و اشکهای مادرانت
تو شهر منی
متعلق به منی
در آغوشم بگیر
—————————
ندیدم کسی فراسی شو ترجمه کرده باشه
اگه خوب بود و خوشت اومد
باشه کادو قاطی اون رنگوبارنگی ها
اگرهم که نه
پس هیچی
………………………..
دست شما درد نکند
کادوی خوبی است
خیلی
سپاسگزارم
سارا
فقط برای اینکه فراموش نکنیم که زمانی بوده ایم!
شاید باز هم بتوانیم باشیم
کمی بی خیالی می خواهد!
همین…
سلام…
هنوز نفهمیدمش
دیدم خواندم درد نکند دستت
مرا تعزیتی لازم نیست
مرا تسلیتی مقبول نیست
من برای همگان اندوهگینم
مرثیه ای برای ما … maneman.ir
چه خوبه این. قشنگ می خنده … رنگ و بارنگ..
با سلام. ممنونم اگر از وبلاگ من دیدن کنین همیشه. من شما رو لینک کردم. شما هم من رو به اسم عزرائیل لینک کنین.ممنون از لطفتون.
✿
:)