دنیا پر از شیشه خرده شده
سوزنهای تهگردی که از دست خیاطی ناشی زمین ریخته
هستی دلهره دارم
نیستی دلهره دارم
۹ مهر ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی, خلیج فارس
ماه: مهر ۱۳۹۱
” بیفریب “
خائنان دوست میدارند تو را
پریشان
تا جانت را تکه تکه کنند
خیانت به
گوشت به استخوان
خائنان دوست میدارند مرا
بیبدیل
تکه تکه میکنند خود را
برای رسیدن به
گوشت به استخوان
خائنان را دوست دارم
بادلهره
سرراست میبرند مرا
به گوشت به
استخوان
۶ مهر ۱۳۹۱، خلیج فارس
سارا محمدی اردهالی
گرگ و میش
تلفن
ایستگاه متروکی شده
گاهی قدم میزنم
کنارش میایستم
صدای زنگی اگر بیاید
یک قطار باری است
کمی میایستد
میرود
سارا محمدی اردهالی
۱۷ آذر ۸۸
فرفوژه
خوشحالم داستانم را خواندید و خوشحالترم بابت یادداشتهای از سر لطف شما, نوشتن را دوست دارم و هر نوع آن کششی دارد, به امید روزهای خوب.
” اُخرایی “
باستانشناسان در بستر من
جسد مردی را پیدا کردند
متعلق به دورهی پارینهسنگی
گِلی را بغل گرفته بود
با گُلی هفتپر
پرس و جوها بیهوده بود
زبان مرا نفهمیدند
خواستند او را
به موزهی مردمشناسی ببرند
با تخت یکی شده بود
قرار شد خبر
به جایی درز نکند
و مرد و استخوانهایش
میان ملافههای من
پودر شوند
۲۹ شهریور ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی
” نجات دهنده در گور خفته است* “
سپاسگزارم از تو
بابت اغمای اعتمادم
به زندگی
به عشق
به دوستی
سپاسگزارم از تو
بابت
ماهیِ بیتابی که
بالههایش را به تخنی آهنی بستند
میخواست
آبششهایش را پاره کند
نمیدانست به کدام سو بپرد
سپاسگزارم از تو
به سادگی دنیا را تاب میآورم
میخندم به مرگ
شادم
۲۳ شهریور ۱۳۹۱
* از فروغ فرخزاد
سارا محمدی اردهالی
* Don’t call us!
نمایشگاه نقاشی فریما فولادی
گالری شیرین: تهران، ولنجک،خیابان هجدهم،شماره ۹.
افتتاحیه: آدینه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱ساعت ۴ تا ۸ عصر
نمایشگاه تا ۵ مهر ۱۳۹۱ از ساعت ۱۱ صبح تا ۸ بعد از ظهر ادامه خواهد داشت.
مجموعهی خروسها
کنترل
باید همه پیاده شویم,
چمدانها را با کلید باز کنیم
و نشان بدهیم که در آنها چه اتفاقی میافتد:
گره حوله را باز کنیم
ثابت کنیم که کفش کفش است,
سه جوراب پای چپ, دو تا راست.
کتابی بدون تقدیم نامه شک برانگیز است.
چرا گلدوزی حولهها
آنقدر نامرتب است؟
دندانههای شانه را به صدا در میآورند: صدایش ضبط میشود.
مسواک باید به زبان بیاورد,
آنچه را که زبانمان مسکوت میگذارد.
با وجود این شانس آوردیم: قلب
بین پیرهنها جا گرفته بود
و بوی بیخطر صابون میداد.
(هیچ کس هم متوجه نشد, که ما
توتون را در کاغذهای نازک میپیچیم,
که توتون, به صورت سیگار پیچیده شده,
دارد – به صورت دود- پناهگاهش را لو میدهد.)
گونترگراس, ترجمه: محمود حسینیزاد, بخارا شماره ۴۸