میآیم و میایستم
از دردی که پاهام را میکوبد.
میخواهیام اگر
رها کن آن مرد را!
دخترک نشسته
برابر انبوه لحافهاش
که مینهد بر هم.
رها شده چادرش
از دریچه میپایدم
شکار کرده ام من
خرگوشی شکار کردهام،
پسری ندارم
تا شاد کند مرا
سیگاری میکشم
رها میشوم در بی خیالی دود
تو را زده است
تو را زده است مادرت
وای
اشک است چشمانت
دردیست عاشقی
درد بی درمان
کر میشود گوش
کورند چشمان
بلیط گرفته
راهی بندرعباس ام من
بر این خاک سوخته
سخت
سخت است بی برادری
صد لیکو، سروده های بلوچی، گردآوری و برگردان: منصور مومنی، تهران:مشکی، ۱۳۸۴
*
…نه دوچرخه ای که زنم را ترکش بنشانم
نه زنی که می روم خانه
برایش گلابی بخرم
در را باز کرده نکرده….
تکه ای از شعر سعدی گل بیانی در کارگاه شعر وازنا
ماه: تیر ۱۳۸۵
آرتروز مادر بزرگ
دایی سیاوش عزیز
فوری یک نامه بنویس
داستان شکاندن کوزه شراب عباس آقا را تعریف کن
بنویس مادر بزرگ چه دعوایی کرد با تو
تعریف کن
سه دور یک نفس دور حوضخانه دنبالت کرد
حتا بگو قول دادی تمام تابستان اذان صبح نان سنگک بگیری
بگو حساب میبردی از او
خواهش می کنم
همه چیز را مو به مو بنویس
زود پستش کن
نامهات که برسد
آرتروز مادر بزرگ خوب میشود
باز… آینه
دوستان مهربانی که دربارهی آینه میپرسید،
سارا هم دوست دارد آینه گردگیری شود اما باید کسی هم باشد
که کارهای فنی آن را انجام دهد.
بنابراین سارا با این که دلش میخواهد اما نمیتواند کاری بکند.
او را ببخشید
سپاسگزار مهربانی شما
* دیر دیدم
هفتمین روز است امروز …
به یک شال فکر می کنم،
” شالی به درازای جاده ابریشم “…
Diplodocus
نترسید از او
یک دیپلودوکوس است
سارا کشیده برایم
برگ درخت میخورد فقط
داده برای خودم
میشود با او پارک رفت
خیابان رفت
یا هر جا
خیلی گنده است
همه به شما احترام میگذارند
باورتان نمیشود
حتا سلام میکنند
بدها
در رستوران
ایستاده بود جلوی صندوق
چادر به سر، دست پسر بچهی چاقی در دستش
آدامس میجوید با حرص
همان طوری مثل قدیم
من یک روسری سفید کوچک داشتم
بند کفشم مثل مدرسه باز بود
نگاهم کرد سر تا پا و خیره
زود شناختمش
مبصر کلاس سوم دبیرستان
گزارش: مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد
خواستهها روشن بود
مثلن منع چند همسری
شمارهی لیلا را میگیریم
مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد
یا
لغو حق طلاق یکطرفهی مرد،
مجید را میگیریم
مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد
و
حق ولایت و حضانت بر فرزند توسط پدر و مادر به طور مشترک
مریم راستی،
مریم تازه جدا شده از همسرش
با دلشوره شمارهی او را میگیریم
مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد
و
تغییر سن کیفری دختران به ۱۸ سال،
حق شهادت برابر،
بچههایی که دوربین داشتند
آنها هم در دسترس نیستند
و لغو قانون قراردادهای موقت کار
زیبا و مینا هم در دسترس نیستند
سمیرا زنگ میزند
بچهها به خوابگاه برنگشتند
و موبایل همه یک چیز میگوید
مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد
رضا پلنگ
رضا پلنگ
دیوانهی محلهی ما،
همیشه ایستاده
به ماشینهایی که میروند
میگوید
نروند
به او سلام میکنم
دور از امپراطوری خود
انگار ملکهای باشم
تا کمر خم میشود
بلند و بیخیال
جوانهای کوچه میخندند
طوری که خیال میکنم
باز شعری گفتهام