(Inbox(1

با عجله کلید را چرخاندم
خیال می‌کردم هنوز هستی
آن جا روی میز من
چراغت خاموش بود
می‌خواستم ناز کنم
بخندم
دیر رسیدم
لپ‌تاپ را خاموش‌ می‌کنم
شب به خیر
فانوس دریایی من
Date: Thursday, November 24, 2011, 2:33 PM
From: Sara M A
Subject: وقتی

دیدگاه ها . «(Inbox(1»

  1. “Ships that pass in the night,
    and speak each other in passing,
    only a signal shown,
    and a distant voice in the darkness;
    So on the ocean of life,
    we pass and speak one another,
    only a look and a voice,
    then darkness again and a silence.”
    Henry Wadsworth Longfellow (1807-1882)

  2. ایده‌ی خیلی جالبی‌ئه به‌نظرم این طرزِ شعر. خیلی دوست دارم استفاده‌های خلاف‌آمدِ عادت از ظرفیتِ شعر رو. در موردِ خودِ متن ربطِ دوخطِ اول با دوخطِ دوم رو متوجه نشدم. ایضا ربطِ دوخط‌های بعدی باهم رو. ببخشید

  3. برای من چیزی که مهیجه اعتماد به نفس شاعره.یه اعتماد به نفس بلند پروازانه.چیزی که به شعر و شاعر شخصیت میده.نمی گم شعر خوبیه یا بد.که کلا خرف مزخرفیه به نظرم.میگم که استراتژی شاعر بلند پروازانس.اینکه اینقد به خودش مطمعن باشه که بدون دست درازی به هزار یک ادا و تلاش ساختگی یه متن خلق کنه.شعر.لحظه.حس.زندگی

  4. تجربۀ بسیار آشنا…برای شب، و ما، و Inbox
    تجربۀ درخشانی هم برای شعر است؛ به نظرم، برای نخستین بار، عنوان شعر، و آنچه پای آن است، شعر را یکپارچه، بلکه کامل می کند. فوق العاده است…
    مادر ترزا بر آن بود که تکنولوژی رابطه ی انسان را با جهان و زندگی غیرمستقیم و دست دوم می کند؛ همین تکنولوژی، ولی، زلال ترین و بی واسطه ترین مسیر رابطه ی بسیاری از ما با زندگی شده است- یکی همین جنگل روییده بر دریایی که پاگرد دست های تو و چشم های ماست.
    شعر دیوانه کننده ای است………
    سارای خوب، خیلی دوست دارم، اگر فرصت، حوصله و امکانش هست، گفت و گویی کتبی پیرامون شعر ، در معنای فراگیر، و شعر خودت، داشته باشیم. طرحی ست، برای گردآوردن سخنان نسل ما پیرامون شعر و تنها شعر.
    اگر اجازه دهی، پرسش ها را تنظیم می کنم و برایت می فرستم. هیچ شتابی هم نیست.
    با احترام
    ماندانا
    …..
    ماندانای عزیز
    با دل گرمی های مهربانت
    با نگاه ویژه ات
    این که شتاب نیست خوب است, کمی شلوغم, کمی باید آرام تر باشم باز با هم حرف می زنیم
    با مهر و سپاس
    سارای پاگرد

  5. oh!my goddd :(
    چه خاص بود این!…
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    سارا خانم سلام.
    دومین تولُدِ برای سنگ ها روُ من تووی پادکست دوازده “شنیــدم”. (شخصن ندیدم هنوز بین ِ کتاب های یک کتابفروشی، چاپ دوم روُ).
    چراغ ِخود و شعرات صورتی وُ روشن.
    خدانگهدار
    تـا
    ســــــــــلام ی دیگر…

    ……………..
    سپاس
    من هم نه شنیده ام نه دیده ام
    ولی لابد تمام شده چاپ اول
    که چه خوب
    سارا

  6. با خوندن این شعر بغض نشکسته امشبم شکست،همزاد پنداری کردم باقهرمان شعرت…به قهرمان قصه ات بگو فانوس دریایی من برای همیشه خاموش شده اما با این حال inboxam هنوز چک می شود
    ……………………………………….
    آه
    سارا

  7. سلام خانم اردهالی ،از خیلی وقت پیش اشعارتون رو پیگیرم ،خیلی به لطافت واحساسم در تعامله ،نشد بهتون ایمیل بدم، من نزدیک اه ۵ ساله شعر میگم ،اگه مایل بودین از وبلاگم دیدن کنید ،؛خیلی مایلم باهاتون در ارتباط یاشم،لحظه هاتون بهاری
    …………………
    سال خوبی داشته باشید
    با شعرهای خوب
    سپاس
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.