دراز به دراز
من و آفتاب
دمر خوابیدهایم
کنار آب
باد میدود
میان زردآلوها, گیلاسها
– جناب شانه به سر
چطور ممکن است برگردم تهران
– سوار بشقاب پرنده میشوی
بالای اتوبان همت لباس فضاییات را درمیآوری
بعد
همه چیز دود میشود
چقدر اجاره خانه میدهی
چقدر پول درمیآوری
چرا موبایلت خاموش است
چرا دوشنبه نیامدی
باید
خودم را جیرجیرکی جا بزنم
که تنها برای تعمیر تارش
آمده شهر
اول خرداد ۱۳۹۰، خوروین
سارا محمدی اردهالی
13 دیدگاه دربارهٔ «غلت میزنم»
دیدگاهها بسته شدهاند.
کاش می شد :-)
چقدر دوستش داشتم سارا جان!
چه لذتی داره
وقتی آس رو می کنی
وقتی شادی شعرهات ناب اند
مثل همین غلت زدنت
وقتی غمگینی معرکه اند
مثل همه شون
آرزو می کنم همیشه سبز باشی
…………
سپاس گزارم نگارین عزیز
سارا
جیرک جیرک
تار شکسته میزند
در انقلاب
عوارض شهرداری دیرشده
حق ارشاد
چه کسی می شنود
در این هیاهو
صدای سازش را ؟
و چه دیر بیدار می شود
حس زیبایی باران
وقتی گل میخشکد
سلام عزیز آپــــــــــــــــــــــــــــــــــم -خوشحال میشم شعرم رو بخونی و نظرت رو برام بنویسی.
nafasekhis.blogfa.com
خیلی باصفا بود
آلبالو ها …
……………
ای بابا
آلبالوها
بله
سارا
در پاگردها صدای قدمهای کسی می آید که کفش هایی از جنس باران است!
زیباست! موفق باشی!
سلام سارا .
روز زن بر تو مبارک .
شعرت را با اشتیاق خواندم .
با احترام شما را لینک کردم .
………….
مهربانید
سپاس گزارم
سارا
همیشه با اومدن اینجا حس خوبی پیدا میکنم…
درود و تبریک
خوابت را ادامه دار بنویس…
با چشم های بسته بر سقف این شهر بغض کن…
حالا سازت را ببار!
زیبا بود مخصوصا قسمت اخر
قلمت روان وحضورت پایدار
از شکل کولاژ گونه کار خوشم اومد. بند ها مستقل و آزاد کار خودشون رو می کردند در عین ارتباطی که برقرار می شد. اما با « ای کاش » بند آخر موافق نیستم. حس کولاژ رو به جمله ای تمنایی تقلیل دادن بازگشت به مولفه های سنتیه.
موفق باشی.