غلت می‌زنم

دراز به دراز
من و آفتاب
دمر خوابیده‌ایم
کنار آب
باد می‌دود
میان زردآلوها, گیلاس‌ها
– جناب شانه‌ به سر
چطور ممکن است برگردم تهران
– سوار بشقاب پرنده‌ می‌شوی
بالای اتوبان همت لباس فضایی‌ات را درمی‌آوری
بعد
همه چیز دود می‌شود
چقدر اجاره خانه می‌دهی
چقدر پول درمی‌آوری
چرا موبایلت خاموش است
چرا دوشنبه نیامدی
باید
خودم را جیرجیرکی جا بزنم
که تنها برای تعمیر تارش
آمده شهر
اول خرداد ۱۳۹۰، خوروین
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «غلت می‌زنم»

  1. چه لذتی داره
    وقتی آس رو می کنی
    وقتی شادی شعرهات ناب اند
    مثل همین غلت زدنت
    وقتی غمگینی معرکه اند
    مثل همه شون
    آرزو می کنم همیشه سبز باشی
    …………
    سپاس گزارم نگارین عزیز
    سارا

  2. از شکل کولاژ گونه کار خوشم اومد. بند ها مستقل و آزاد کار خودشون رو می کردند در عین ارتباطی که برقرار می شد. اما با « ای کاش » بند آخر موافق نیستم. حس کولاژ رو به جمله ای تمنایی تقلیل دادن بازگشت به مولفه های سنتیه.
    موفق باشی.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.