هزار پنجره باز است
انگشتها میدوند روی دکمهها
سمت عکسهای منتظر
صدای قدمها قطع نمیشود
به صفحه کلید نگاه می کنم
هیچ حرفی ندارم
پنجرهی تو بسته است
۱۵ دی ۸۸
سارا محمدی اردهالی، ب
22 دیدگاه دربارهٔ «کافی نت»
دیدگاهها بسته شدهاند.
هزار پنجره باز است
انگشتها میدوند روی دکمهها
سمت عکسهای منتظر
صدای قدمها قطع نمیشود
به صفحه کلید نگاه می کنم
هیچ حرفی ندارم
پنجرهی تو بسته است
۱۵ دی ۸۸
سارا محمدی اردهالی، ب
دیدگاهها بسته شدهاند.
حرفی ندارم
پنجره ی تو باز است
حیف شد
من چشم ندارم
مرسی.جز پیونهای روزانه م گذاشتمش.
شمارو نمی شناسم،تو لینک های دوستام بودی،بعضی شعراتو خیلی دوست دارم!
……………..
سپاس گزارم
مهربانید
سارا
و چقدر زود دیر می شود
هیچ حرفی ندارم
پنجره تو بسته است
یاد شعر دریجه مرحوم اخوان ثالث افتادم.
ممنون سارا که از دل ما می نویسی.
سلام
شعر های شما آنقدر قشنگ هستن،که دوست دارم چندین و چند بار پشت سر هم بخوانم شان.
برایتان آرزوی موفقیت دارم…
پ.ن. راستی،شما میدانید که این شعری که من این پایین نوشتم،از کیه؟ اصلا تا حالا این شعر را خوانده بودید؟
آرزو دارم شبی عاشق شوی
آرزو دارم بهفمی درد را
تلخیه برخورد های سرد را
میرسد روزی که بی من لجظه ها را سر کنی
میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی
میرسد روزی که شب ها نامه های کهنه ام را مو به مو از بَر کنی
……………..
نمی دانم
ببخشید
سارا
سارا .. دوستت دارم … همین.
سلام شعر زیبایی بود،به وبلاگ من سر بزنید ،اگه دوست داشتین با هم تبادل لینک کنیم.
موفق باشین
سلام بر شما؛سفر خوش؛به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را؛ شعر هم به نظرم خیلی کامل بود؛فقط فکر میکنم شاید فعل زل زدن به جای نگاه کردن به صفحه کلید بهتر باشه؛راستی با حذف “هیچ” هم به نظرم اتفاقی نخواهد افتاد
خوش بگذره
سلام منو به مجسمه ی مریم
کنار مدیترانه برسان
………………….
آرام نگاه میکند به امواج زیر آفتاب
سلام رساند
سارا
سلام.شعر معنای متن زندگی است .سیال و مواج و گاه گریزنده از دستهایمان !
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ای که تهی بود بسته خواهد شد.
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم،پیاده خواهم رفت
(ای کاش یه کم از خودتون می گفتید شاید یک بیوگرافی کوچک)
هزار پنجره باز است
مواظب کودکان باشید…
من سپاسگزارم.
با اجازه لینکتون رو هم گذاشتم:)
خاموشی…
خاموشی و فراموشی شاید…
سلام
…
چه تلفیق قشنگی ساختی از عشق و …
…
فوت محمد ایوبی هم تسلیت…
در کافی نت شما هم قهوه بود که فراموش شد!
بدرود
دست تو باز میکند پنجره های بسته را…!!
هر کجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟من نمی دانم
که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
پنجره بسته بهتره لااقل می دونی جوابش ر باید انتظار بکشی شایدم اصلا جوابی نباشه
پنجره اش همیشه برایم گشوده بود
آنقدر گشوده که دیگر آغوش بارش برایم
بی معنی شد…
و حال پنجره بسته شد
و من تنها و سرگشته دستی که بگشایدش…
سلام من از شعرهای شما خیلی خوشم امد الهی همیشه موفق باشید خوشحال میشم با من تبادل لینک کنید
…………………………….
سپاس
سارا