کافی نت

هزار پنجره باز است
انگشت‌ها می‌دوند روی دکمه‌ها
سمت عکس‌های منتظر
صدای قدم‌ها قطع نمی‌شود
به صفحه کلید نگاه می کنم
هیچ حرفی ندارم
پنجره‌ی تو بسته است
۱۵ دی ۸۸
سارا محمدی اردهالی، ب

22 دیدگاه دربارهٔ «کافی نت»

  1. سلام
    شعر های شما آنقدر قشنگ هستن،که دوست دارم چندین و چند بار پشت سر هم بخوانم شان.
    برایتان آرزوی موفقیت دارم…
    پ.ن. راستی،شما میدانید که این شعری که من این پایین نوشتم،از کیه؟ اصلا تا حالا این شعر را خوانده بودید؟
    آرزو دارم شبی عاشق شوی
    آرزو دارم بهفمی درد را
    تلخیه برخورد های سرد را
    میرسد روزی که بی من لجظه ها را سر کنی
    میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی
    میرسد روزی که شب ها نامه های کهنه ام را مو به مو از بَر کنی
    ……………..
    نمی دانم
    ببخشید
    سارا

  2. سلام بر شما؛سفر خوش؛به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را؛ شعر هم به نظرم خیلی کامل بود؛فقط فکر میکنم شاید فعل زل زدن به جای نگاه کردن به صفحه کلید بهتر باشه؛راستی با حذف “هیچ‏”‏ هم به نظرم اتفاقی نخواهد افتاد

  3. خوش بگذره
    سلام منو به مجسمه ی مریم
    کنار مدیترانه برسان
    ………………….
    آرام نگاه می‌کند به امواج زیر آفتاب
    سلام رساند
    سارا

  4. هر کجا هستم ، باشم،
    آسمان مال من است.
    پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
    چه اهمیت دارد
    گاه اگر می رویند
    قارچهای غربت؟من نمی دانم
    که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
    و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
    گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.