افغانستان

“پروفسور حسینی گفت: “بچه که بودیم، همیشه پدرمان می‌گفت دعا کنید آدم در غربت نمیره؛ ما نمی‌فهمیدیم؛ فکر می‌کردیم البت بی‌پولی و فقیری را می‌گه… حالی فهمیدیم که بی‌وطنی را می‌گفته…” و چشم‌هایش را اشک زد… دیگران فهمیدند یا نه، من فهمیدم… خوب هم فهمیدم که پروفسور چی گفت. شاید او می‌توانست از چشم‌هایم بفهمد که شب گذشته چقدر حسود بودم وقتی که دخترها و پسرهای ایرانی مغرورانه می‌خندیدند، می‌گفتند، می‌رقصیدند… در رفتار و حرکاتشان چیزی بود، یک دلگرمی بزرگ بود، یک تاریخ، یک هویت، یک چیزی که به تک تک آن‌ها انرژی می‌داد… اما ما شاد نبودیم؛ عراقی‌ها، پاکستانی‌ها و ایرانی‌ها بودند… من نبودم! من هم غریب بودم! همین بود که به دختر ایرانی به شوخی گفتم: «بی وطنی، آغاز جهان وطنی است» از لبخندم فهمید که دروغ می‌گویم.”
از عاصف حسینی، ما سرزمین‌های دوری هستیم.
داشتم شعر‌های الیاس علوی را می‌خواندم که سر از رنجی عمیق در آوردم، یاد محمد افتادم، در آینه داستانش را گقته بودم : گلادیاتور محمد، پسر ده ساله‌ی افغانی که روبروی سینما عصر جدید با او آشنا شدم و هنوز هر جای دنیا باشد از او خبر دارم، محمد سعی کرد برود دبی، ترکیه و هر بار پلیسی جلوی او را می‌گرفت، پلیس‌های مهربان، قانون مهربان، مرزهای مهربان…
محمد زندگی‌ را دوست دارد و این را پلیس‌ها و قانون نمی‌فهمند، هیچ کس نمی‌تواند جلوی او را بگیرد.

دیدگاه ها . «افغانستان»

  1. سارای عزیز
    سلام
    تو وآن دختر افغانی یا هر مهاجر وپناهنده ذیگر از غربتی سخن می گویید که به معنی چهار قدم دور نزدیک بودن از جایی است که درآن دیده به جهان گشوده ایم.
    اما غربت در زمانه حدیث درد ناک تری است.
    در میان مردمی به زبان آنان سخن می گویی ولی دریغ از ارتباط.
    مانند مریضی که ساده ترین وموثر ترین داروی درد اورا دیرگاهی است در تمام کشور های دنیا دور ریخته اند.
    محمد اگر وطن ندارد اگر هر جا که می رود مهربانانی جلو او را میگیرند لااقل کسی را دارد که هر جا که باشد از او بی خبر نیست.
    بسیاری از انسانها کسانی هستند که آمدن ونیامدنشان .بود ونبودشان احساسی در کسی ایجاد نمی کند.
    درد های انسانی متنوعند وبسیاری از آنها به قول هدایت که در وطن وغربت به یک اندازه از زندگیی شاد محروم بود؛درتنهایی روح آدم را می خراشند.
    هیچکس به خانه های سیاه این جذامیان عصر جدید قدم نمی گذارد.
    آدم در بهشت غریب بود .در زمین غریبانه هبوط کرد وغریب نیز محشور خواهد شد.
    من به نوبه خود برای مرگ آماده تر از زندگیم.
    آنچنان به این زندگی غریبانه ی در حاشیه عادت کرده ام که دوست ندارم با حضور هیچ غریبه ای تلخی و ناگواری آن دوچندان شود.
    با سپاس واحترام

  2. با سلام
    برگزیده شدن شما در جایزه وبلاگی دویچه وله باعث افتخار ماست. این افتخار بزرگ را به شما وبلاگ نویس عزیز ایرانی تبریک عرض می کنیم.
    لینک مشروح خبر برگزیدگان جایزه دویچه وله در وبلاگ نیوز:
    http://weblognews.ir/?p=475
    با تشکر
    تیم خبری وبلاگ نیوز

  3. با سلام
    برگزیده شدن شما در جایزه وبلاگی دویچه وله باعث افتخار ماست. این افتخار بزرگ را به شما وبلاگ نویس عزیز ایرانی تبریک عرض می کنیم.
    لینک مشروح خبر برگزیدگان جایزه دویچه وله در وبلاگ نیوز:
    http://weblognews.ir/?p=475
    با تشکر
    تیم خبری وبلاگ نیوز

  4. برای ما انسان ها که عادت می کنیم.
    برای ما انسان ها که کودک متولد می شویم
    برای ما انسان ها که کودکی هامان را فراموش نمی کنیم
    بی وطنی
    بی وطنی است!
    برای ما که زندگی را دوست می داریم …
    برای ما…
    وطن
    وطن است!
    نمی دانم چند محمد مثل محمد تو توی این دنیا هست
    اما من برای محمد تو دعا می کنم
    خدا به جای من صدای همه ی محمد ها را می شنود…

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.