تب

می سوزم
دیوارها مدام می‌خورند به هم
منتطر کسی هستم
می‌آید گل‌های گلدان را عوض می‌کند
سوپ داغ درست می‌کند
روبان آبی موهایم را می بندد به پرده‌ها
نمی‌شناسم او را
هنوز نیامده

6 دیدگاه دربارهٔ «تب»

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.