دیدگاه ها . «کاموا»

1. من خواب می بافم وُ خیال
   پس من هستم
   خواب می بینم
   که کاموا ی کافی هست…
   برای خواب های همه!
   دیبا

2. یادم نیست از که بود
   اما مرا یاد آن انداخت
   «یکی از رو
   یکی از زیر
   خیال هایم را کشباف می بافم!»
   آسمانی باشی سارا!

3. … مثل گربه های بازی گوش دارم دنبال یه گوله کاموا می کنم …
   عجب بعد از این همه سال!؟

4. سلام بانو ! آدرس وبلاگتان را در وبلاگ شیدای عزیز دیدم . بسیار زیبا و دلنشین مینویسید . زنده باشید .

5. ..! ۳ بار برات کامنت گذاشتم تصمیم نداری جواب بدی؟

6. این را همین جوری برای تست نوشته بودم!!!
   ایراد داشت پاگرد …
   خوب تست بدی هم نبود…
   شعرش کردید !
   چشم مهم است انگار!

7. زمستانی نه سرد
   بخاری نه گرم
   پیرزنی با کلاف
   و هیاهوی کودکان
   در حیاط
   …

8. سلام سارا
   اینجا را از وبلاگ بهترین موجود روی زمین پیدا کردم.
   من از قسمت بافتنی ها فقط بلدم شالگردن ببافم ، آنهم دولّا و دراز . دولّا خیلی سخت است ولی گرمش می کند .

9. برای من بباف نازنین.
   مردی با چهرهای همیشه در تعغییر٬ در حال سفر و عاشق.

10. داریوش

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.