کاش بار گرفته بودم از تو
تا دو پای ترد و جوان
به پیشوازت بیایند
وقتی سرانجام میآیی
نه دو چشم خسته و منزوی
که تمام انحناهای مست و زیبای تنم
در آنها فرو ریختهاند
دیدگاه ها . «پیشواز»
دیدگاهها بسته شدهاند.
کاش بار گرفته بودم از تو
تا دو پای ترد و جوان
به پیشوازت بیایند
وقتی سرانجام میآیی
نه دو چشم خسته و منزوی
که تمام انحناهای مست و زیبای تنم
در آنها فرو ریختهاند
دیدگاهها بسته شدهاند.
چه دلی می بایست
که چنین خیال خوبی از این دست را
تا چنان لحظه ی شکوهناکی
تاب آورد !
آرام و خسته به پیشوازت می آیم
در آغوشم می کشی
نامم را به فریاد زمزمه می کنی
و روح خسته ام را
نیرو می بخشی
تمام انحناهای مست و زیبای تنم
از نو
شکفته می شود!
(این روزها دائم به فکر آن شعرت هستم!
«نتوانستم سرانجام تو را تمام ببخشم!
و…»
آسمانی باشی مهربانم!
قهوه ای پیشکش دل مهربانت!)
آن که غریب و ناآشنا مینگرد
من هستم!
خوشحال میشم مظرت رو راجع به نوشتههام بدونم.
غلطنامه:
نظرت –> مظرت
هنوزم منتظرم تا که بیای!!!!!!!
سلام سارای نازنین… همه ما غرق ای کاش هاییم… همه…
سردم است. درد دارم. و همه اینها را می شد براحتی تحمل کرد اگر… پیروز باشی و در بالا رفتن از پله هایت چابک… اگر فرصتی یافتی به کلبه من سر بزن؛ خوشحالم خواهی کرد…
سلام…
چقدر شعرهایت را دوست میدارم.
گاهگداری بهشان سرکی میکشم.
همیشه بنویس…
عزیزم…شکوهی دارد این بار گرفتنِ مستانه. سرمست بدون هیچ شُربی.
سارای عزیز ، پری غمگین شعر ، خدا کنه امسال، همه ی غم ها از دلت جدا بشه ،به قول خودت پله ها که تموم نمیشه … اما من امسال دلم یک معجزه می خواد برای تو ،برای خودم و برای همه ی آدم هایی که یک
چیزی رو گم کردند . شاید آن معجزه رسیدن به یک جور آگاهی باشه که می تونه کمک کنه ما در همه حال شاد باشیم . شعرهاتو دوست دارم . خودت رو هم . منتظر یک شعر شادم .
سارای عزیز:
نمیدونم چرا این شعر تو بی اختیار یه شعر از خودم رو برام تداعی کرد، شاید به این علت که وقتی من این شعر رو گفتم همونقدر عاشق بودم، که تو امروز عاشقی. تقدیم به تو، اگر در عشق راسخ باشی:
«سپید سکوت»
تو را جز سکوت چه میتوان معنی کرد؟
لحظه دیدار
وقتی که آرام میگذری
و یا وقار!
و من آنگاه
فوران دلهره ام
و جوشش فریاد
که خود می جوشد
و خود زایل می شود . . .
تبسم تو آنگاه امید من است
و امید من تکیه گاه من!
میخواهم که فرو نریزم
در پیش پای تو
وقتی به بینهایت می نگری
و آرام می گذری . . .
تو را جز سکوت، چه میتوان معنی کرد!
لطف کردی شیدای عزیز …