دو چشم فرنگی

جهان پیشینم را انکار می‌کنم،
جهان تازه‌ام را دوست نمی‌دارم،
پس گریزگاه کجاست!
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟
غاده السمان (۱۹۴۱)، ابدیت، لحظه‌ی عشق، ترجمه‌ی عبدالحسین فرزاد، تهران: چشمه، ۱۳۸۳

4 دیدگاه دربارهٔ «دو چشم فرنگی»

  1. پس از چندین روز
    سرانجام در پاگردت راهم دادند

    به عقب باز خواهم گشت
    به روزی که نه منی بود و نه تویی
    و جهان از من تهی خواهد شد
    شاید خدا
    برای سر نوشتم
    قصهء دیگری بسراید!
    قصه ای بی حضور روشن تو
    آن هنگام
    جای من کجا خواهد بود؟!

  2. دو جهان دور … اگر نباشد احساس می کنم که دوباره باید غاده السمان را بخوانم و از هوا و اینه ها را و بر قرابت های ذهنی و زبانی تاملی شاید … همین حالا ممنون از این انتخاب

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.