به ماه خرداد که برسیم، یک سال میشود که گفتهام در حال نوشتن رمان هستم. گفتن این حرف برایم فشار زیادی داشت و با معرفی سایت حامی این فشار رو چند برابر کردم. دوستانی برایم نوشتند و حمایت کردند؛ با مهربانی و لطفِ بسیار نوشتند. حسی دو گانه داشتم، نگرانی که چطور منِ منزوی دارم برنامهام را جار میزنم و شور که مهم نیست بگذار بر خلاف قالبِ خودت حرکت کنی. هر طور نگاه کنم، بهروشنی خودم را درگیر کردم.
حالا فکر کردم، خردادماه که برسد دیگر از سایت حامی بیرون بیایم، اسامی کسانی را که حمایت کردند برای خودم نگه دارم و باقی کار را در همان سکوت قبل پیش ببرم.
اسمهایی در این لیستِ عزیز وجود دارند که روشنم میکنند.
در مورد خود رمان: طرحها و یادداشتهای بسیاری نوشتهام، اما هنوز کار بسیاری در پیش است. این مدل نوشتن با نوشتنهای قبلیام بسیار فرق دارد. میتوانم بگویم مضطرب و نگرانم میکند که باید مسلط بودن را تمرین کنم. گاهی با نوشتن جملهای قلبم از جا کنده میشود.