در آینه

Miroir1385sib.jpg
وصیت من به تو
یک چشمک است
هر جا که رفتی
هر جا که بودی
هنگام پاشیدن آب به صورت
که زلال می شود دل آدم
برای من در آینه
چشمک بزن
آینه راز دار من است
بگذار تا آخر دنیا
خیال کنم
چشم چپت در آینه
دیوانه ی من است

سرانجام سیزده آذر

13azar.gif
تلفنم را جواب می دهد:
“…خوبم ”
ضربه ای محکم برای سمفونی ای بزرگ
می خندد
گیتاریست می پرد روی میز ناهارخوری
غول غم ها دهان باز می کند
ترانه می خواند
“…خوبم سارا ”
آرشه ها دیوانه وار از آشپزخانه بیرون می ریزند
پیانیست از لب پنجره دست هایش را بلند می کند
بوسه می فرستد
” امروز خوبم
خوب خوب ”
گوشی را می گذارم
همه کف می زنند
اتاقم پر از گل سرخ شده

سال مادر بزرگ

خنده دار نیست؟
برایت سال گرفته‌اند
دعوتت هم نکرده‌اند
با هم گپ می‌زنیم
درباره‌ی اسباب کشی‌‌ی سال پیشت به خانه‌ام
دم در
سینی‌ی خرما را می‌دهی دستم
به همه سلام می‌رسانی
چشم
یادم نمی‌رود
شب برایت گل نرگس خواهم گرفت

جاده ی فرعی

Laharpe860314.gif
شعر جاده ی فرعی
شعر من است
آخر شب شبی شب
او را گفتم
یکی دو نفر شاهدند
او
منظومه ای زیبا
بی بدیل و بلند بود
چنان محوش شدم که
نتوانستم بنویسمش
نامش به خاطرم مانده
هر از گاهی
صدایش می کنم
در مه
بی صورت
رویش را بر می گرداند
لبخند می زند
زیبا
بی بدیل و بلند
.
.
.
عکس: کاشی ی حمام گنجعلی خان، کرمان

کوچه ی یزدانیان

Yazdanian860215.gif
بند رخت سیاه
سینه بند بنفش
دامن سفید
تکان های آرام
نگاه ماشین خاموش
به پنجره ی طبقه ی دوم
صدای تمرین سنتور
آقای کریمی
سطل را پر می کند از آب
می ریزد کف کوچه
مرجان دست دخترش را می کشد
آیدا غر می زند
لب پنجره
دو مرغ مینا
برنج می خورند
مرد همسایه
بیرون می دهد
رو به آسمان
دود سیگارش را
تلویزیون روشن
کامیونی پر از دوشک
پارک می کند
دو نفره و یک نفره
دود بالا می آید
از طبقات آپارتمان ها
بند رختی سیاه
سینه بندی بنفش
دامنی سفید
تکان هایی آرام
.
.
.
*
Je ne suis pas ta sœur

دوست قدیمی

به زیبایی ی چشم هایت
بی عاطفه ای
چه کسی جز من اما می داند
چه چشم های زیبایی داری
به سرخی ی لب هایت
حیله گری
چه کسی اما
جز من
سرخی ی لب هایت را می فهمد
می گزی
سپس
منتظر می مانی
اولین و آخرین شکارت
جان بگیرد
تا زمینش بزنی
باز
با
زیباترین
چشم هایت