کسی نیست
میان درختان
و من
نمیدانم کجا رفتهام
• اکتاویو پاز، برگردان سعید سعیدپور
• مترجم اسم شعر را” کجای بیکس” ترجمه کردهاند، به نظرمیرسد میتوان جایگزینی بهتر پیدا کرد.
و
After Life
به ویژه پاییز!
آزاده این موسیقی نیست، کسانی می خواهند چیزی بگویند
کسانی اسیر بی زبانی در بی زمانی
…
درهای تمام تالارها را باز بگذارید امشب …
دیدگاه ها . «A where without a who»
دیدگاهها بسته شدهاند.
تو توی decode کردن افکارت به زبون آدمیزاد نابغه ای!!! (به همراه زدن به تخته فراوان)
و درها هم باز هستند بانوی من D: ساعت ۱:۳۰ نصف شب
همه چیز ..از بین رفته… دیگر کسی میان درختها …نجوا نمی کند… سکوت…درختان به وضوح معلوم است…
درهای آسمان باز است … کسی نمی خواهد برود بالا…
اون جا بهتر از این جاست.. من که میخواهم بروم…
صدای آوازی میشنوم…
دلم میخواد رها باشم تو آسمون…
…
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت
جوابش کردم
سارا …
گم نمی شوی …برو
شاید جایی میان آغوش کسی که نیست …. !
سلام
از دور صدا میزند..
روحم را به بیخوابی بی پایان فرا می خواند..
و او بی گمان مرا با خود خواهد برد..
با اجازه وبلاگ شما رو لینک کردم.
به من هم سر بزنید…بدرود..
من از ازدحام قطرات آب,
آبی داغ
به خود می لرزم.
به دنبالم کسی نیامده .
اینجا زمین ودرخت,
درخت و آسمان,
دست آخر
من و هوا تنهاییم.
چه جای خوبیست اینجا…
کسی نیست
میان درختان
و من
نمیدانم کجا رفتهام
کاسه ام پُر آب؛
لغزش چارپایه، زیِر پایِ پسرکِ ده ساله ای را به یاد می آورم که از پسِ پُشتِ دیوار، عریانی دخترک همسایه را به ساتیش می نِشَست.
چقدر شعر مادرت زیبا و به رسمی غریب اندوهگین بودی.
غمی ازلی و ابدی که با شعر می آید و با انسان می ماند و …
و این شعر پاز..
انتخاب و ایجاز هایت را دوست دارم.
به زبان مادری ام شعر خواهم گفت
امیداوار ..
سخت امیدوار
روزی کلمه ای که مادرم گم کرده است
در شعرهایم پیدا شود..
….
خیلی زیبا بود ..
ترجمه زیبایی بود.موفق باشید.