شیر دوش را باز میکنم
کف حمام آبی شدهاست
آبی روشن پلیکان
.
.
.
دیدگاه ها . «یک غزل از قرن هفتم»
و دوش گریان میشود
گریه رنگ باران…
قرنِ آبی ِ روشنِ پلیکان؛
شاعرانش یک رنگ می شناسند و…
هزار و یک غزل!
.
.
مواظب بال های پلیکان باید بود …
و چشمانت
آبی آسمان
و دلت
هزار رنگ تر از تمام آبی های زندگیت!
آسمانی باشی مهربانم!
.
ممنون از سرزدن
و
…به امید دیدار صبح و فردا.
سلام باید اعتراف کنم که محشر مینویسی من مدتی هست که مستمر دارم وبلاگت رو میخونم و واقعا ارزش داره
راستی اگه خواستی سرعت اینترنتت رو هشتاد در صد افزایش بدی به من بگو تا برات بفرستم.
قربانت
گاهی وقتها یادم می رود
که شیر آب را ببندم ،
نان بخرم ،
درب را بروی پستچی باز کنم ،
و یا حتی عاشق زنی بشوم که دوستم بدارد !
اما وقتی دلم برای باران تنگ می شود
همه اینها بیادم می آید .
همه اینها .
باری را سبک می کند ، بارانی که در حمام می بارد ؟
آب روی پوست ام می غلتد
آبی می شوم…
رنگ آن پلیکانی که… نمی دانم خواب دیدم؟
…و ای حرمت سپیدی کاغذ
نبض حروف ما
در غیبت مرکب
مشاق می زند
…
سهراب سپهری
تصویر رنگهای بودنت را انعکاسی نیست… کجاست آینه تنهایی من…
و دوش گریان میشود
گریه رنگ باران…
قرنِ آبی ِ روشنِ پلیکان؛
شاعرانش یک رنگ می شناسند و…
هزار و یک غزل!
.
.
مواظب بال های پلیکان باید بود …
و چشمانت
آبی آسمان
و دلت
هزار رنگ تر از تمام آبی های زندگیت!
آسمانی باشی مهربانم!
.
ممنون از سرزدن
و
…به امید دیدار صبح و فردا.
سلام باید اعتراف کنم که محشر مینویسی من مدتی هست که مستمر دارم وبلاگت رو میخونم و واقعا ارزش داره
راستی اگه خواستی سرعت اینترنتت رو هشتاد در صد افزایش بدی به من بگو تا برات بفرستم.
قربانت
گاهی وقتها یادم می رود
که شیر آب را ببندم ،
نان بخرم ،
درب را بروی پستچی باز کنم ،
و یا حتی عاشق زنی بشوم که دوستم بدارد !
اما وقتی دلم برای باران تنگ می شود
همه اینها بیادم می آید .
همه اینها .
باری را سبک می کند ، بارانی که در حمام می بارد ؟
آب روی پوست ام می غلتد
آبی می شوم…
رنگ آن پلیکانی که… نمی دانم خواب دیدم؟
…و ای حرمت سپیدی کاغذ
نبض حروف ما
در غیبت مرکب
مشاق می زند
…
سهراب سپهری
تصویر رنگهای بودنت را انعکاسی نیست… کجاست آینه تنهایی من…
شیر را اگر نبندی
آسمان میهمان ات خواهد شد.