با همه‌ی دست‌ها

رفتیم و آمدیم
رفتیم و آمدیم
او قهر کرده بود با زبان‌ها و مردمک‌ها
با من، با تو، با همه‌ی دست‌ها
وسط میدان ونک
در آغوش گرفتمش
گفتم
دوستت دارم
روبروی گشت ارشاد
گفتم
نگران هیچ چیز نباش
پلیس سوت می‌زد
روی خط عابر پیاده
از دهانش گدازه‌های آتشفشانی بیرون می‌آمد
دست‌هایش پر از تاول بود
پس از روزها و شب‌هایی کشنده
رفتن‌ها و آمدن‌هایی در سکوت مطلق
با من حرف زد
از ترس‌ها و دروغ‌ها و آلودگی‌ی هوا
او سردش است
با او
هر جا که می‌بینیدش
با الماس‌های عمق چشم‌هایش
با دست‌هایش
عاشق باشید
او
تازه ترک کرده مواد مخدر را

دیدگاه ها . «با همه‌ی دست‌ها»

  1. وسط میدان ونک
    در آغوش گرفتمش
    گفتم
    دوستت دارم
    روبروی گشت ارشاد
    گفتم …….
    این تیکه اش من رو یاد فیلم “پرواز بر فراز برلین می اندازه ”
    باز هم مرسی سارا

  2. سلام
    من درجایگاهی نیستم که بتونم نظر تخصصی بدم.
    من فقط شعر میخونم و لذت میبرم.
    ولی این شعر یه حس خاصی بهم داد.حسی فراتر از فقط لذت بردن.
    یه حس خوب.
    سلامت باشی و سلامت بمانی.
    ………………………
    :)
    خیلی ممنون از یادداشت خوبتان
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.