خانم
از این دستمالها بخرید
معرکهاند
آب را
خوب جذب میکنند
آقا
خستگی را چطور
شب طولانی را
دیدگاه ها . «سر بازار»
دیدگاهها بسته شدهاند.
خانم
از این دستمالها بخرید
معرکهاند
آب را
خوب جذب میکنند
آقا
خستگی را چطور
شب طولانی را
دیدگاهها بسته شدهاند.
دوست داشتمش خیلی..
خواستم یاد آوری کنم که حرف تازه ای ندارم. کاش می پرسیدی این پارچه آیا تمیز می کند وبلاگتان را؟
خون را چطور؟
همین که آب رو خوب جذب کنه واسه مامان هامون غنیمته.. خستگی پیشکش..
دیسها را تو پر می کنی آنها خالی می کنند
آنها می خورند گاهی تو را مسخره می کنند و گاهی هم به تو فحش می دهند
توحق نداری جواب آنها را بدهی باید احترام کنی!!
چرا لینکم نمی کنید!!!!!!!!
خوانندگان عزیز مهم ترین هنر سارا این است که با جدیت تلاش واراده ا ی خستگی ناپذیر شرایطی فراهم کرده است که حرف های خویش را ارائه کندونظریات دیگران را بشنود . چرا نمی توانیم همین اندازه از آزادی وتعامل را هم تحمل کنیم.این ناباوری تازنده به خلق از کجا در جسم ما حلول کرده است . جمله های عصبی ورشگ آلود را چه کسی بر زبان ما جاری میکند .باور کنید خوب خواندن هم مانند خوب نوشتن وخوب سرودن هنراست .اصلا چه اجباری است .که حتما به این وبلاگ سربزنیدوعصبانیتتان سرریزکند.البته من تصور میکنم اینها همه تحسین وتصدیق وارونه ومصداق این است که:
اگر با دیگرانش بود میلی
چراجام مرا بشکست لیلی .
سلام. شعر ساده و زیباییه به نظر من برای بهتر شدن خوانش شعر یه خط تیره قبل از کلمه های خانم و آقا لازمه.
من خواننده قدیمی شعرهای شما هستم
خانم محمدی!
به ما هم سر بزنید. اگر امکانش هست لینک هم بدهید.
خدا روستا را/ بشر شهر را/ ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند/ که در خواب هم خواب آن را ندیدند …
خستگی و شب طولانی و اینجور چیزا با عشق درمان می شوند…
این شعر انقدر خوب است که فکر می کنم کسی از مریخ آن را گفته باشد.
اگر کار خودتان است شما را می پرستیم.
لذتبخش بود!
سلام، آخرین و بهترین فیلترشکن در ایران، سربزنید حتما
خیلی قشنگ بود…یه غم عجیب تهش بود…
سارا خانوم شما فوق العاده شعر میگید من هروقت شعرای شمارو میخونم چشمام نمناک میشه واحساساتم رقیق…خسته نیاشی
سلام
به معرفی دوستی عزیز
به اینجا آمدم
وه که لذت بردم
هم از شعرهای زیبا و قوی
هم از موسیقی مسحور کننده ی متن
با اجازه شما موسیقی رو در وبم گذاشتم
البته با ذکر منبع
آنچنان تاثیری در من گذاشت که این واژگان خود آمدند
تقدیم میکنم تا قدر دانسته باشم
…
صدا
صدای زن
فریادی از عمق خفه گاه درون
چه می کند با روحی خسته
چه می گوید؟
آه بس است…………!
نه بخوان!!!
باز بخوان
بیش بخوان
ضرباهنگ چکش های پیانو بر سیمهای فلزی وسط
همراه است با او
ناله ای شاید
بانشی بانشی
ای ناله
تو از جانم چه می خواهی
مرا به حال خودم واگذار
چرا روحم را زخم میزنی
بانشی بانشی
…
انگار آن «شب طولانی را » را نباید می داشت سارا
.
آقا
خستگی را چطور؟
زیبا بود.
قبلی هم.
عالی بود واقعاً
گاهی کلمه ای از سر درد، حرفی از فرط رنج، رنجی از درد رمز، که هست، برایم شعر می شود. این بار با همین چیزها به روزم دوست من و منتظر نظر شما که بنویسی… ک بنویسی… که بنویسی…
در ضمن من هنوز تازه واردم، زیاد نظری ندارم که بدهم. می خوانم و لذت می برم فقط. منتظرم عزیز.
همه چیز وبلاگت عالیه.
واقعا عالی.
فقط به نظر من جای اخوان ثالث توی وبلاگت خیلی خالیه.
شما شاعر خوبی هستید
خانم سارا محمدی
لذیذ بود و گس مثل یک فنجان نسکافه