خوشبختی
دوست ناباب من بود
معدهام هضمش نمیکرد
آن قدر بالا آوردمش
که میانهمان خراب شد
اکنون
مدتهاست
با رنج میپرم
یک لحظه با او بودن لا یتناهیی بیمنتهاست
مست خواب هم باشم
خودم را به زحمت بیدار نگه میدارم
تا کنارش بنشینم
چشم در چشمش
او حرفهایی میزند که هیچ کجا پیدا نمیشود
دیدگاه ها . «خوشبختی»
دیدگاهها بسته شدهاند.
هووم …
عالی بود
با درود به شما . نمی دانم این گونه شعر گفتن هم دستاورد دهه هفتاد است آن گونه که آقای حافظ موسوی می گفت .. خانم محمدی بی تعارف منکه حالم بهم خورد امیدوارم دال بر بی ادبی نباشد. شاید هاضمه ام پیر شده و نمی تواند این نوع اشعار را هضم کند. شاید سوء هاضمه گرفته ام ،شاید من اشتباه میکنم . مرا از اشتباه درآورید .
به آقای علی غریبی منفرد،
هیچ نگران نباشید ، خوب می دانم منظورتان چیست .
از آن نظر درست می گویید.
اما هیچ نظری راهی را نمی بندد …
قدر زر زرگر داند…
ما قدر ِ شعرهایت را می دانیم سارا. بی آنکه نظرمان راهی را ببندد… بر کسی، یا بر چیزی.
پاگرد «حرفهایی میزند که هیچ کجا پیدا نمیشود»
سلام
خوشبختی همیشه همراه تست
ای بیکرانه صبحی سپید وپاک
سلام سارا
۳ یا ۴ سال بیش بود …دوستی داشتم…اون تو را به من معرفی کرد منظورم آیینه است.آیینه را معرفی کرد …
اما اونا از دست دادم نمی دونم چی شد که تو را هم یادم رفت و امروز بعد از سالها تو یه جای خیلی دور از سرزمین مادریم شبهی ازش دیدم …….دوباره تورا هم یادم اومد .منم باگرد را دوست دارم…
سلام….وای ! اینجا بی نظیره!!! واقعا از نوشته هات…طراحی وبلاگ و موسیقیت لذت بردم سارا خانم….:)
سلام سارایی.میبوسمت.خوبه که هستی
……………
مرسی مریم جان
شاد باشی
سارا