خدای پیرِ زیگوراتِ چغازمبیل
قرنهاست
مقرریاش قطع شده
قربانی نمیخواهد
نه کاهنی، نه بندهای
گوشهی دشت، محترمانه
تکیه داده به عصایش
با این کمر درد
دیگر هوای آسمان به سرش نمیزند
آخرین هدایای بندگانش را
فرانسویها
با غرور در موزهها میچینند
همصحبت مهربان ِ مارمولکها
کسالتبار به توضیحات ِ راهنماها گوش میدهد
هیچ دوست ندارد کسی
به روزگارِ بلند اقتدارش
به خونهایی که بر سکوهای قربانگاه خشک میشده
اشاره کند
باد میوزد
زن و مردی کنار خِشتهای گِلی ایستادهاند
کودک میگوید
یک
دو
سه
شاتر را میزند
زیگورات واژه اکدی است. در اوایل قرن ۱۳ قبل از میلاد توسط پادشاه ایلامی “اونتاش نپیریشا”
(Untash Napirisha) در نزدیکی رود دز ساخته شده است. زیگوراتها در بین النهرین و مصر
قدمتی چند هزار ساله دارند.
چ?
دیدگاه ها . «عکس یادگاری با خدای بزرگِ شوش»
دیدگاهها بسته شدهاند.
برهان آن لحظه تلخ …
سارا عزیز!
چه زیبا از کهنه های میهن سرودی و داغی تازه کردی
روحم تازه شد
روحم تازه میشه هروقت می خونمت…
تو شب معرکه اس
اگه اینم تا چند وقت دیگه زیر آب نره خوبه… ممنون که به یادشون هستی…
:)
خاک تنها
خاک ساکت
خاک تلخ
ایران را میگویم
هفته دوم عید اونجا بودیم و شب پاش چادر زدیم و تا ساعت ۲ با موسیقی و باد دورش قدم میزدم. خدای زیگورات در غالب جغدی سفید توی آسمون شب پرواز میکرد و در بالاترین نقطه ی معبد نشست. لحظات خوبی بود با شعری قشنگ.
۱- من سارا را دوست دارم
۲- بیا یک سری بزن دل سارا را شاد کن
۳- من سارا را دوست دارم
سلام …
تو را ای کهن بوم و بر دوست ذارم دوست دارم
این خدا دیگر قدرت ندارد وگر نه که هنوز دلش قربانی می خواهد…
حالا خداهای جوان تر بر سکوهای قربانگاه
منتظر نشسته اند.
این ها دانا تر هم هستند و ظریف تر کار می کنند…
مردم بی چاره…
زیگورات و چغازنبیل رو میشناختم ولی نمیدونستم تاریخش چیه و برای چی ساخته شده. اون متن بالا رو ه زیبا نوشتی
واقعا سرشار از حس بود.
شاید اری