دستم را
نمیتوانند بخوانند
دستهای من
شعر منتشر نشدهی توست
۵ شهریور ۸۹
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «شعر منتشر نشده»
دیدگاهها بسته شدهاند.
دستم را
نمیتوانند بخوانند
دستهای من
شعر منتشر نشدهی توست
۵ شهریور ۸۹
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
عالی سارا جان:)
خیلی عمیق و با مسما مرسی:)
سارای خوب،
مانند شازده کوچولو که به دوست خلبانش دلداری می داد که می تواند به ستاره ها نگاه کند و بخندد، به یاد خنده های او، بی آن که کسی خنده اش را بخواند؛ و مانند خوشۀ انگوری که از هر چه فاصله، هر چه دیوار می گذرد، برای رسیدن- رسیدن به هر دو معنای کامل شدن و دست ساییدن بر دستی که به سویش می آید، باز بی آن که کسی سفرش را بخواند؛ آرامش بی قرار دست هایت را نمی خوانند؛ ولی به گفتۀ زیبای شهاب مقربین کلمات رازت را دریافته اند، هر چه می نویسی غزل است. شعرت حس خالص و بی پیرایۀ زندگانی است، منطقی برای بی منطقی عشق، بی منطقی شعر…
پاگردت زندگی مرا زیباتر کرده است؛ دلم می خواست من هم می توانستم «پنجره های این شهر طوفان زده را» ببندم تا واژه هایت امن بمانند. شعر «تن ها» هم بسیار زیباست.
سازی شده ای نو و یگانه سارا جان. مراقب خودت باش و تا می توانی بنویس.
نویسنده ای در این سو خواست بگویمت تو تعریف تازه ای از شعر و عشق آفریده ای، شعرت همه چیز را فدای ژرف ترین حس لحظه می کند و برای همین این اندازه تکان دهنده است- حس ناب و دست نخوردۀ یک آن که با واژه های تو فتح شده است- به هر دو معنای گشودن و چیره گشتن. گفت شعرت را بسیار دوست می دارد و بسا ناگفته های خود را در واژه هایت بازمی یابد.
با احترام
ماندانا
…..
ماندانا جان
این گونه که تو میخوانی مرا، کلماتم سرشار میشوند
به دوست نویسنده سلام برسان
کاش واقعن بتوانم به سمت ناگفتهها پیش بروم
هر بار میآیی
چنان قوی میگویی بنویس
که باز من و نوشتن در هم نگاه میکنیم
سپاس گزارم بسیار
دلگرمم میکنی
سارا
سلام
زیبا و عالی … بیشتر از این چه
می توان گفت .
و چشمهای تو
شعر دیر خوانده شده من
زندگیمان کتابی است در دستهای افلاکیان فردوس نشین که هرباره و هرباره از نخست تا پایان کلمه به کلمه ؛حرف به حرف می خوانندمان.
چشمانم را
نمیتوانند بخوانند
چشمان من
شعر منتشر نشدهی توست!
و اما ششمین نقد بر (( یک دقیقه ی عصر )) به قلم آقای منصور خورشیدی
منصور خورشیدی: فرهادکریمی فصل تازه ای در شعر باز کرده است. کار او تقلیدی نیست، احتمال آن که بعدها کسی از او تقلید کند زمینه ی آن را شاعر فراهم کرده است.
سلام شاعر کارهای خوبی از شما خوانده ام
……….
خوش حالم
خوش آمدید
سارا
سلام سارای شاعر.شعر خیلی دوست داشتنییه.دوستش دارم
و من نمی توانم نگویم لذت بردم
دستهای من که رو شده را چه کنم…
دستهایم که قطع شده و از جایش قطره قطره خون میچکد…
سانتی مانتال بود .
سلام بر شما … فکر می کنم که برخی شعرها اگر ” منتشر نشده ” باقی بمانند بهتر است !
….
خیلی شعرها
:)
سارا
پیچک هندی همچنان میرقصد تا بالای کبودی
باید میدانستم فصل در این چهار دیوار / سفید ِ سفید است
باید تا کبودها و آبها رفت –
رود میبارد در این چهار دیوار.
.
.
.
.
.
● دعوت به مراسم خوانش “تقویم عقربهدار ماههای بهار” / ۲
نغز
صمیمی وساده مینویسی که بر دل می نشیند.به سادگی وروانی شعر نوشتن مخاطب را با شعر درگیر می کند و لحظه های خوشی را با آن رقم می زند.شعرت را که می خوانم تازه یادم میافتد که شعر خوب هنوز گفته می شود وفضا برای آفرینش وجود دارد .
از اینکه بعضی لحظه ها را برایم سرشار خوشی می کنی سپاس گزارم.
….
سپاسگزارم که مرا میخوانید
فکر میکنم بینهایت فضای کشف نشده وجود دارد
بینهایت شعر
امیدوارم پیش برویم
سارا
سارا که باشی
کافیست؛
همه ی شعرها
بدهکارت می شوند.
گویند سر عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر می کنند
سارای عزیز
خیلی وقت بود که چنین اشعار قشنگی نخونده بودم
فوق العاده ست…عالیه…محشــــــــــره
مرسی …خیلی حالم خوب شد
زنده باشی
:)
سلام دوست گرامی
قبلن با کارهای شما آشنا شدم
به مهمانی ماه مات دعوتید
با احترام
سلام
گاهی که خستگی امانم نمی دهد اینجا کمی نفس تازه می کنم و می روم
هیچ گاه آمدنت را ندیده ام
بودنت کافی است
خصوصا در این ثبات همیشگیت
بزرگ باشی
….
خسته نباشید
خوش آمدید
سارا
:*
…
دست های مرا پنهان کن!
سلام .. با مهاجرت به روزم خانم اردهالی عزیز
سارا
همچو همیشه عمیق بود و روان
باز هم بنویس
با مهر و سلام
لیلا
………….
مهربان
سپاسگزارم
خوب است
سارا
سلام
عاشقانه ای دو پهلو…زیبا بود.
برای ساعتی هم در آرشیو شعرتان سیر کردم و لذت بردم.
با اجازه شعر “گرگ و میش” را با ذکر منبع در بلاگم منتشر می کنم.
شاد باشی
حق نگه دار
……………………………
خوش آمدید
مهربانی کردید
سپاس
سارا
باز خیلی خوب بود سارا جان مرسی:(
با اجازت میذارمش استاتوس فیسبوکم.
دست هایت بی شک شعر منتشر نشده ای است.
سلام خانم سارا.
خیلی وقت بود به دنیای مجازی نیامده بودم اما حالا خوشحالم که آمدم شعر زیبایی بود.سبز باشی…
…
✿
این را بسیار دوست دارم.
کم نظیر است این شعر .