خورشید خانم ِ فلات قارهی من
کجایی
من تنها لب مدیترانهام
غرب ِ شرق
خم شو به سمت من
بپیچ
به طول من
به عرض من
کلمهها نم کشیدهاند
با چوبهای خیس
چه آتشی روشن کنم
سارا محمدی اردهالی
بیروت، ۵ بهمن۱۳۸۸
دیدگاه ها . «چه آتشی»
دیدگاهها بسته شدهاند.
چه قدر زیبا بود. همین طور عکسی که برای این شعر انتخاب کردین.
آدم دوست داره که توی این وبلاگ بمونه و شعر های شما رو بخواند و به این آهنگ زیبای وبلاگتون گوش بده.
کلمه ها نم کشیده اند
_نه سقف خوبی هستن که زیرش آرامش داشته باشی.
نه دیوار محکمی که بهش تکیه بدی-
نگران اینم مفهوم ها نم نکشند
_سلام
خواندم
لذت بردم
سارای
وقتی شعرت رو می خونم احساس می کنم نت های موسیقیی از جنس عشق یا عتیق تر از هر ضرباهنگ قلب بشر در این وهم کشدار زمان جریان یافته که اگربشود تا آغاز استروماتولیت ها هم، می توان ردپایش را یافت.
چه خوب
جه خوب
خوب..
با کلمه ها
چه آتشی روشن کردی!
سارا جون چقدر اینجا قشنگه! اتفاقا هم شعرت و هم عکس، یک آتیش هم قد خودت اینجا درست کرده ، باید بیایی ببینی
……………………..
آزاده نازنین
کلی گل ها را می بینم یادت می کنم
باید عکس بگیرم
سارا
سارا جان اینجا یه جورایی برام حسرت آلوده به خاطر شعرهایی که خلق می شن توش. راستش این حسرته واسه خشکیدگی شعر تو درونمه
مثل همیشه
سرشار از لذت شدم.
چه عکس زیبایی ! و خورشید خانوم…
همه جای این شعر خوب است.
و عجز مرطوب چوبهایش که گرچه سرد است، گرمم میکند بسی.
حالا شعر بماند … چه تصویر دلپذیری …همیشه آرزویم این است که چتری سبز بر فراز سرتان و شالی سبز زینت بخش شانه هایتان باشد
…………………………
دارید قدیمی می شوید
خوش حالم
و سپاس گزار
سارا
سلام
امروز اینجا هم باران میبارید و منم دنبال خورشید خانم بودم گفته میاد به همین زودی ها. عکسهایی که میذاری با موسیقی و شعرات هم خوانی زیبایی دارند. شاد باشی و سلامت
یکی از دلخوشی های اندکِ من در این روزگارِ ناخوش احوال،یکی تامل در همین “پاگرد” است و نیوشیدن سروده هایِ دل انگیزِ سارا اردهالی بزرگ
خیلی زیبا بود . گمونم خورشید خانوم قصد نداره توی جایی بتابه که گرمی نیست .
فضاسازی پر حجم و زیبایی دارد اما شروع شعر هم از نظر لحن و هم تتابع اضافات به شدت اذیت می کند خواننده را :
خورشید خانم ِ فلات ِ قاره ی ِ من
خیلی دشوار و نفس گیر است / نیست ؟ هاااا
……………………..
نفس گیر خوب است
گاهی
سارا
جایی
روی قلبت
آتش بیفروز!
سارای عزیز
نیازی به آتش نیست
ما به خورشید ایمان داریم
در فلات قاره تو نیز خورشیدی نمی تابد…
سرده اینجا خیلی، حتی با خورشید هم گرم نمیشه، خشک نشدن کلمه هات هنوز؟
سارا !
با این نوشته هات بهت حسودیم میشه .
ok?
ای طالب دیدار او
بنگر در این کهسار او
ای که!
جه باده خورده ای؟
ما مست گشتیم
از صدا !
…………………..
این خیلی خوبه
سارا
نقد کتابت رو هم در هشتاد کار کردم عزیزم.علیرضا عباسی نقد رو نوشته.
آدرس:
http://8aaad.com/archive/1388/10/post-430.php
اسداللهی.
…………………………
سلام آقای اسدللهی
زحمت کشیدید،
آقای عباسی هم لطف کردهاند
به امید روزهای درخشان
سارا محمدی اردهالی
عزیز دل سلام
خیلی زیبا مینویسی – دست خوش !
آشناییت در آغازین ۹۱ رو بفال نیک میگیرم…….
لینک شدید
دوس داشتی لینکم کن
اگر
شاعران نبودند
کتاب زندگی
جز یک فصل مختصر
و یک مشت واژه های خشک
هیچ نداشت
این ما بودیم
که این کتاب را
در
چهار فصل
چنین زیبا نوشتیم
راست گفت سهراب :
“شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند”
………………………
سلام و سپاس
خوبید
سارا