صبح در کشورم ساعت هشت یک نفر از زنش خداحافظی کرده رفته سمت ماشینش
این طور از خواب بیدار میشوم
میروم بیرون
هیچ جا
صبح در کشورم یک مرد دارد به سمت ماشینش میرود
سیلویا با شور میگوید برویم فیلم ایرانی ببینیم
فیلم ببینیم
دوست دارد
فیلم ایرانی
سالن پر است
فیلم را دیدهام
نگاه نمیکنم
صبح در کشورم زن در را میبندد
بیدفاعم
دست بسته
دارم میشنوم
پرویز پرستویی از گلشیفته میپرسد
کدام مین؟ سر کلاس درس مین چه کار میکرد؟
حالا نوبت گلشیفته است
کسی که میجنگد برای بچههایش هم تصمیم گرفته
سیلویا فیلم ایرانی دوست دارد
در تاریکی برق کلاشینکف چشمم را میزند
کلمات خنثی نمیشوند
حواسشان نیست
وسط فیلم بلند میشوم
مرد افتاده
همه جا پر از شیشه خرده است
زن برمیگردد
بلندش میکند
آخرین خبر امشب را میخوانم
احمد شیرزاد نوشته
من دیدم
خودم دیدم
مغز متلاشی شدهی شوهرم را دیدم
سارا محمدی اردهالی، ب
۲۲ دی ۸۸
دیدگاه ها . «صبح در کشورم»
دیدگاهها بسته شدهاند.
می خونی،
و با خط به خطش نوشته تار می َشه… ،
واضح می شه…
و با هر بار واضح شدن دستت که داره موس رو چنگ می زنه خیس می شه…
صفحه لعنتی رو نمی بنذی تا این موزیک لعنتی تر هی بخونه و هی بخونه و تو که حالا پشتت رو به صفحه کردی از بی توانی بیشتر تو خودت فرو بریزی و اون زن تو وجودت بیشتر ضجه بزنه…… بیشتر
صبح در کشورم،
هنوز،
پُر از تاریک ست..!
دیروز آینه را خواندم با آن انس گرفتم در آینه آوایی را شنیدم که همدم دلتنگیهای من است آوایی که با گوش دادن به آن یاد عزیزترینی می افتم که بسیار از او فاصله دارم آینه را دنبال کردم و رسیدم به اینجا و به نوشته کافی نت تو که گاهی همین دنیای مجازی میشود مکان انتظار …که همان طور که انتظار پشت درهای بسته سخت است انتظار پشت پنجره های بسته در این دنیای مجازی هم سخت است و گاهی همین دنیای مجازی سد فاصله بین ما و عزیزانمان را بر می دارد هر چند که دیدن صورتکهای مجازی کجا و… دوست عزیزم می خواهم شما را به لینک دوستانم اضافه کنم اگر صلاح بدانید…گر احساس کردید که این موضوع باعث رنجش خاطر شماست خبرم کنید
ممنون
خدانگهدار
……………………..
سپاس گزارم
سارا
حالا کو تا یکی مثل دکتر علیمحمدی پیدا بشه که بتونه کوانتوم یا الکترو مغناطیس رو اونجوری تو مخ بچه ها فرو کنه. مساله فقط کوانتوم یا الکترومغناطیس نیست… گفته بود: جوون! از گلوله نترس! جلوی اینا باید ایستاد! گلوله اولش درد داره . .
http://eynolqozat.persianblog.ir/post/146
و گویا این است فرجام همه ی صبح های پیش روی کشورم
سکوت علامت رضاست پس به این نشونه تو لیستم اضافتون کردم از هر فرصتی استفاده می کنم تا نوشته های قبلیتون رو هم بخونم
به دامانش نیاویزم
به دامان که آویزم
همین صبح است در عالم
که آهی در جگر دارد
صائب
………………..
خیلی زیبا بود
سپاس گزارم
سارا
عادت کرده ایم به متلاشی شدن ها و سوختن های پی در پی … دلخوش می کنم خودم را که این راز تولد ققنوس است
سلام
حال هیچ یک از ما خوب نیست
در شط تنهایی هیچ نمی شویند
جای درخت آهن
جای ابر دود
جای آب را چه بگویم
شاعر ارجمند گرانمایه. سرخوشیم از خوانش آثار لبریزتان. لطفا در صورت آپ شدن ما را بی خبر نگذارید.
قلمتان مستدام و سبز.
صبح های کشورت را روایت کن . ما که نتوانستیم!