دیدگاه ها . «تنهایی»

  1. این ماجرا تنها از پشت پنجره های نگاه تو این گونه است شاید آن سوی این دستگاه
    دوست آخرین جرعه های جانش را در جام سخن نهاده است و تو چون زهر می نوشی
    دوست می ماند و جام جانی خالی و تو می مانی میزی آذین بسته به جام های نیمه خالی

  2. بهتر بود یه فنجون خوابیده توی دست می گرفتید با بقول حمید مصدق:
    تو به من خندیدی
    و نمی دانستی
    من به چه دلهره از باغچه همسایه
    سیب را دزدیدم
    باغبان از پی من تند دوید
    سیب را دست تو دید
    غضب آلوده به من کرد نگاه
    سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
    و تو رفتی و هنوز
    سالهاست که در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تکرار کنان
    می دهد آزارم
    و من اندیشه کنان غرق این پندارم
    که چرا
    خانه کوچک ما سیب نداشت

  3. عکس زیبایی گذاشته ای سارا جان.
    کتابت را خریدم و بسیار لذت بردم.
    ای کاش فعلهای شعرت این گونه بود:

    می گذارم او را
    میان جام های نیم خورده ام
    ………………………………………
    سپاس
    مهربانید
    سارا

  4. salam kheili sherhaaye zibaii daryd?shoma ketab ham montasher kardy?kheili mamnoon misham moarefy konid fazaye sherye kheili ziba va bayane shaeraaneii daryd fazaye khas vali mahsoos moshtaghe sherhaye bady shoma hastam
    ……………….
    سلام تو پست‌های قبلی نوشتم.
    کتاب روباه سفیدی که عاشق موسیقی بود چاپ شده.
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.