مانند این گیلاس
بر لبهی میز
با تلنگری خرد میشوم
میان ریشههای فرش
زیر صندلیها
که مهمانها بلند بلند میخندند
۱۴ بهمن ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «” شراب خام “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
مانند این گیلاس
بر لبهی میز
با تلنگری خرد میشوم
میان ریشههای فرش
زیر صندلیها
که مهمانها بلند بلند میخندند
۱۴ بهمن ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
تنهایی یعنی همین …
سلام بانو
چه تصویر تکان دهنده ای را ارائه داده اید. شعرت، زیبای محزونی ست که در من اثر سنگینی نهاد.
ستایشت می کنم چون همیشه.
شادی و در اوج بودنت آرزوی من است بانو جان!
با احترام
……………………………………..
مهربان
نازنین
معصومه جان
این همه که دلت با صفاست
من چه بگویم
سپاس گزارم
با تمام قلبم
سارا
مثل گیلاسی بودم در دستت
که با نگاه دیگری
افتادم
از چشمت
از دستت
….
مرسی
زیبا بود!
………………….
:)
سارا
لذت می برم از نوشته های دوست داشتنی ات سارای مهربان. دلخوش باشی و برقرار…
……………………
دل گرمم مهربان
سپاس سارا
همشونو دوست داشتم
شعرا ،
مصاحبه،…
وبت پر از آواست
منم گاهی میگم، امیدوارم یه روزی به زیبایی و پختگی شعر شما بشه
پاینده باشی
………………………..
زیبا می نویسی
پر از مهر
سپاس گزارم که به من سر می زنی
سارا
هزار بار می افتم ونمی شکنم.
بر میگیریم از زمین و در زلالی من خیره می شوی
مانند من از خود می پرسی
این ضربه های سخت را چگونه تاب می آورم
ودر کجای روح خود پنهان وهضم می کنم؟
…………………….
در کجای روح خود
پنهان
می کنم
سپاس گزارم
چقدر زخم هست
سارا
هزار بار اشفتگی را دوره میکنم
تا مباد در راه فردا
فراموشش کنم
…
ادم که میشکند
مدام دنبال بهانه ایست برای لرزیدن
برای تاب اوردن
و دوباره
شکستن…
…………………………………………
:)
سارا
دوست دارم نوشته هایت را سارا
خیلی../
سارا
سارا
سارا…
………………………..
چه دارم برای گفتن
سپاس
سارا
مطالبتون خیلی جالب بود
به خاطر وبلاگ زیباتون بهتون تبریک میگم
آرزو می کنم همیشه بخندید
……………………………..
مهربانید این همه
سپاس
سارا
که مهمانها بلند بلند میخندند…
……………………………
که می خندند
سارا
سارا عزیز همیشه میخوانمت و اشعارت را دوست دارم..همیشگی باشی بانو
……………………………
چه دل گرمم
سپاس سارا
چند نقطه دوست داشتنی فقط
.
.
.
.
.
………………………
.
.
.
سارا
حس کرده ام
خرد شدن میان جمع را
در خودم
بی صدا
وقتی پای تو در میان باشد
…
عالی بود.
…………………………….
وقتی پای کسی در میان است
:)
سپاس سارا
این خرد شدن را بارها و بارها و بارها تجربه کردم سارا جان. بی اندازه تلخ و سخت است
…………………
آه
سارا
چه تصویری
و
چه صدایی!
می شنوم صدایش را!
صدایم را!
…………………………
:)
سارا