کاغذها
با دهان باز نگاهم میکنند
لنگان لنگان
میروم زیر میز تحریر
دامنم را کنار میزنم
زبان میکشم
روی زخمم
۹ خرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «تیر»
دیدگاهها بسته شدهاند.
کاغذها
با دهان باز نگاهم میکنند
لنگان لنگان
میروم زیر میز تحریر
دامنم را کنار میزنم
زبان میکشم
روی زخمم
۹ خرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
زخم درخت های کهن
آشیانه گنجشک های شوخ جوان است.
…………
زخم درختهای کهن
سارا
وای
سلام راستش اینو نفهمیدم حقیقتا
خیلی مرموز بود
این منو یاد گربه میندازه. این که بروی زیر میز و زخمت را لیس بزنی آن هم در حالی که در طظور بالاتر انسان بوده ای و در حال نوشتن شاید. دوستش دارم این نوشته را و این گذر آرام تا رسیدن به یک گربه زخمی.
سلام / نمیدانم اما .. واژه ها را حتماً حرفی برای گفتن هست .. لحظه هایتان آرام :)
……………
سپاس مهربان
سارا
با دل تنگی می خوندم و میومدم عقب
اینجا که رسیدم یه غم کهنه آوار شد رو دلم
اون زخم نه کهنه شد
نه با زبان نه با زمان
………………
:(
:(
ای نگارین
گاهی نمیشود که نمیشود
سارا
مرهمی بود
بر زخمی کهنه
………..
…
سارا