دوم دی هزاروچهارصدوسه

خوشم می‌آید بنویسم دوم دی هزاروچهارصدوسه، به‌هرحال فقط یک روز در این دنیا دوم دی هزاروچهارصدوسه است و آن روز دارد تمام می‌شود. در دوم دی هزاروچهاروصدوسه در سیاتل تمام روز باران بارید. روز نیمه‌تاریک بود. کلاهم را از سر برداشتم و وارد مغازه‌ای روشن شدم. کمی چرخیدم، یک قوطی استوانه‌ای چای دیدم، قشنگ بود، برش داشتم، رویش نوشته بود جرعه‌ای چای در خیال سرزمین‌های دور. جنگلی از دمنوش‌های لیمو، نعنا، ‌اسطوخودوس، سیب، رزماری و پرتقال. فکر کردم سرزمین‌های دور باید دورِ دور باشند و هیچ وقت نباید به آن رسید، تا همیشه این چای دم بکشد، بکِشد آدم را ببرد، کشش داشته باشد،‌ مطبوع و خیال‌انگیز باشد. روی درش هم دایره‌وار چیزی نوشته بود: وقتی از دست رفت، از دست رفته است، ته جمله می‌رسید به سر جمله.

سایت در حال بازسازی‌ست

شعله‌ور

هیچ چیز لذت‌‌بخش‌تر از گفتگو نیست. نوشتن هم نوعی گفتگوست برای من. همواره بوده. آن‌قدر قدرت دارد که باقی روز ساکتم و آرام. لذتی عمیق که روزها در روانت جاری‌ست. جهانی نامرئی که مرزهای وسیعش را کسی نمی‌بیند. نیازی نیست دیده شود. هست. ساده و آسوده بر سریرت نشسته‌ای. جاودان و خاموش.

سایت در حال بازسازی‌ست

سبکی

نظم آرامش‌بخش است. چند کار را پیگیری می‌کنم. روشن می‌نویسم و جواب روشن می‌خواهم. ناشر، همکار و هر کاری. پرونده‌ی کارها را مرتب می‌کنم. هر جا ابهامی‌ست سعی می‌کنم بررسی‌اش کنم، به جای روشنی برسانمش. اگر لازم است باز نامه‌ بنویسم و پیگیری کنم. ذهنم آرام می‌شود. سبک.

و این‌که دیدم کتاب نیما یوشیج،‌ از مجموعه‌ی سی‌شعر انتشارات شهر قلم، ‌در فهرست لاک‌پشت پرنده قرار گرفته و چهار نشان گرفته، خیلی خوشحال شدم،‌ این کتابم را خیلی دوست دارم. بعد در موردش می‌نویسم.

سایت در حال بازسازی‌ست