سرای سپنج

اگر بیست یا سی سال دیگر زنده باشم، تا پایان عمر متن/شعر خوب فارسی برای خواندن هست. همواره کتابی شگفت‌انگیز هست که بازش کنم بخوانم و با خودم بگویم چطور این را زودتر نخواندم.

فکر می‌کنم به اینکه ادامه‌ی شعر کهن فارسی چرا به اینجا رسید و اصلاً چه شد شعر کهن فارسی و به نقش نیما یوشیج فکر می‌کنم به اینکه کارش چه تاثیری داشت بر این سنت کهن و هر از چندی به فکری و پاسخی نزدیک و دور می‌شوم و روشن است این چنین پرسش‌هایی چندبعدی هستند و می‌توان با پرسش دقیق‌تر به پرسشی دیگر رسید. زنجیره‌ای از پرسش‌های بی‌پاسخ.

گاهی زیادی موضوع را جدی می‌گیرم و خیال می‌کنم پاسخ من دست کم برای خودم گره‌ای را باز می‌کند که می‌دانم در نهایت نمی‌کند و آیین چرخ گردان بود. روزگار است این.

مهر مفگن برین سرای سپنج

کین جهان پاک بازیی نیرنج

نیک او را فسانه واری شو

بد او را کمرت سخت بتنج

رودکی

خوشم می‌آید که رودکی پاک را اینجا به معنی کاملاً، تمام و یکسره به کار می‌برد. مثل طرف پاک عقلش را از دست داد.

فعلاً خاطر جمع تا بعداً.

سایت در حال بازسازی‌ست

مطلقاً

همین‌طور که دارم در جاده‌ راه می‌روم فکر می‌کنم انگار صدهزار سال گذشته. این جاده که سر و تهش پیدا نیست خیلی واقعی‌ست. تصویری نزدیک به من. چیزی پیش رو نیست، چیزی پشت سر نیست. مطلقاً یک جاده است. نه گوشی موبایل همراهم است و نه کیف و کوله.

Creekside Forest Drive

سایت در حال بازسازی‌ست

ذهن

نمی‌دونیم دقیق چطوری بوده. میم می‌گه تو کاست پینک فلوید را تو دبیرستان دادی به من. طوری می‌گه که انگار کلید در یاغی بودن دست من بوده،‌ در حال‌که من خودم کلی دربه‌در دنبالش گشته بودم. می‌گه بعد هم رد و بدل کردن کتاب‌ها بود. بعد می‌بینم میم داره خاطره‌ای را که ده سال پیش براش تعریف کردم برام تعریف می‌کنه که این بار خودش قهرمان اون داستانه.

به خودم می‌گم پس حالا بیا به ذهنت بگو خاطره‌ی آن جاه‌طلب کلاسیک را فراموش کن. لابد می‌شه!

و؟ لبخند می‌زنم به دنیای بی‌بنیاد. چه می‌توان کرد با وضعیت‌های این‌چنینی؟ پیش برو و به پشت سر نگاه بیهوده نکن!

سایت در حال بازسازی‌ست