هوای مهر است. نسیمی بیزبان در شهر میچرخد. اول به ظاهرت فکر کرده و بعد نگران باطنت بوده.
خوشا دوستان و دوستداران.
هوای مهر است. نسیمی بیزبان در شهر میچرخد. اول به ظاهرت فکر کرده و بعد نگران باطنت بوده.
خوشا دوستان و دوستداران.
تب بود. تب بدن را ضعیف میکند. خوابهای غریب گسیل میشوند. هزیان. داغ و خیس. تنت میپرد. جهان شکل دیگریست. میتوانی قطعش کنی. خیال میکنی. زنانگی به دنبالش. اندوه. از درد تن به درد دیگر تن. نفسنفس زدن. که چه گفتن. روی حلقهی زندگی بیاعتنا شدن. خوش میشوی. و اعتباری نیست. ناخوش میشوی و اعتباری نیست. چرا تکیه میزنی بر باد سلطانِ نرِ نادان؟ چون روی حلقه نمیگردی؟ چرخش ماه را نمیبینی؟ اثبات کن که حرفت حق است؟ ها ها ها.