محمد شیرازی

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
هر چند کآزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و الله ما راینا حبا بلا ملامه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یذوق منه کاسا من الکرامه
با این غزل بیدار می‌شوم و تمام روز در سرم است.
ناخودآگاه چه شکلی‌ست؟
از کجا می‌آید یک غزل؟
زندگی کردن در یک زبان و یا چند زبان. زبان چیز غریبی‌ست، شاید لذت‌بخش‌ترین.