کلماتِ ناخودآگاه چه نسبتی با سیاهچالههای شب دارند؟
کلماتِ ناگهانی من را میمکند از دهان خودم
شلیک میشوند
میشکافند قلب مرا
کلماتِ ناگهانی دست میبرند در قلب من، میان گوشت و خون میجورند مرا
میپرسند
آیا هنوز خامیِ راست نگفتن با تو هست
ها ها ها هاه میخندند
به هزار دنیای موازی میخواهم قسم بخورم که…
و
لال شدهام
کلماتِ من …
کلماتِ من …
کلماتِ من …
ماه: آذر ۱۳۹۳
پسرم
پسرم میپرسد
مامان مینویسی تا خود را آرام کنی؟
برمیگردم
نگاهش میکنم
نمیدانم به دنیا آوردمش یا
در یکی از شعرهایم او را نوشتهام
۱۹ آذر ۹۳