لباسم را اتو میکنم
پشت پنجره
کوه
زیباترین لباسش را پوشیده است
۶ فروردین ۹۳
سارا
ماه: فروردین ۱۳۹۳
” دیر “
مِی به دست در جشن مفلوک خیابان
ایست بازرسی گذران
در جشن خطوط پیاده و چراغهای زرد
بخند
به باد و باده و هر چه بادا باد
۲۶ اسفند ۹۲
” بهار “
یادم رفته است
چطور حرفمان شد
چه کسی, چه کسی را ترک کرد
دوستت دارم
تو موی بلند دوست داشتی
موهای من کوتاه بود
کتری پا به پای اخبار قلقل میکند
بهار
چیزهای بسیار دیگری را فراموش خواهم کرد
۱۵ اسفند ۹۲
سارا محمدی اردهالی
” گل سرخ “
گل سرخی در زد
میخواست مرا ببوسد
دیر بود
و دیر و من و گل سرخ
به هم
میآمدیم
باید یادداشتهایم را بگردم, کی نوشتمش؟ نمیدانم.