پناه میبرم به درخت
به سکوت ریشهها در آب
به پشه
که قورباغه میخوردش
به قورباغه
که مار میخوردش
پناه میبرم به پلنگ
که در کمین آهو نشسته
پناه میبرم به چرخیدن
من
کسی را خوردهام
خورده خواهم شد
۳ دی ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی
ماه: دی ۱۳۹۱
” از قدیم “
وسط فیلمی سیاه و سفید
دستم را گرفته بودم روی قلبم
فیلمی صامت
صفحه سیاه شد:
_ زن نمیخواهد بمیرد _
دوربین آمد نزدیک
با تیتراژ پایانی
کلی حرف داشتم
اما فیلم خیلی قدیمی بود
۲۰ آذر ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
” پایان “
در کوبیده میشود
خیال میکنی باد است
نشستهای
به پایان شعرت فکر میکنی
میتوانستم
پشت همین در
پایان خوبی باشم
اما دیگر
به خانه باز میگردم
۱۷ آذر ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی
” رو به رو “
هر کس
هر کاری را
برای سودی انجام میدهد
این دنیا
سودی برای من ندارد
پاهایم را
از لبهی پنجره آویزان کردهام
رو به قلهی دماوند
چای دارچین میخورم
۱۲ آذر ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی