در سینهبندم
نقشهی جزیرههای بسیاری را
پنهان کردهام
دزدی دریاییام
پهلو گرفتن را
دوست دارم
۳ مرداد ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی
ماه: مرداد ۱۳۹۱
سلولهای خاکستری
میدانید سلولهای خاکستری مغزم کبود شدهاند, کامنتها را که میخوانم مات و مبهوت نگاه میکنم و هیچ چیز به ذهنم نمیرسد, چند روزی مرا میبخشید؟!
سارا, ساعت ده, یک شب گرم آخر تیر هزار وسیصد و نود و یک
“یورش”
موهایم را بلند میکنم
زمان بگذرد
جا ماندهام در فضا
خستهتر از دیوار چین
جمجمهام
مهمانخانهی ارواح شده
دیگران در من پرسه میرنند
در سیاهچالهای
یا در جهانهایی دیگر
بیخبر از خودم
بلند میخندم
۱۸ خرداد ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی
“ساعتها”
یوزهایی
با پوزههای بیدندان
میخواهند
مرا ببوسند
بیهوا
در ناخودآگاهم
پا
روی دمشان گذاشتهام
به هر دری میزنم
بیدار نمیشوم
۱۰ خرداد ۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی