در چشمهای تو
مردانی بیتوجه
تابوتی را
در شبی مه گرفته
از تپهای بالا میبرند
تنی که به چپ و راست میغلتد
در چشمهای تو
گورکنانی که
مزدشان را قبلن گرفتهاند
پنهانی گوری عمیق میکنند
در چشمهای تو
رهگذران
بر سینهی زنی ناشناس سکه میاندازند
چشمهایت را ببند
میخواهم به سمت خودم
بازگردم
۱۵ بهمن ۱۳۸۹
سارا محمدی اردهالی
ماه: اردیبهشت ۱۳۹۰
تا طبقهی دوم
به آینهی آسانسور نگاه میکنم
انگشتهایم کشیده میشود
میان کیسههای میوه
نان و شیر و ماست
اگر تو بودی
پشتبام هم پیاده نمیشدیم
با این دستها که
بند است
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
اذان نیمه شب
نه به دنیا میآیم
نه از دنیا میروم
سوت میکشد در سرم یک الله
به اکبر نمیرسد
میخواستم چهار نعل از روی شب بپرم
اسبی پهلو گرفتهام به افق تهران
میبینی که
پایم شکسته
به پیشانی سفیدم
شلیک کن
سارا محمدی اردهالی
۱۴ فروردین ۱۳۹۰