فنجان را میشویم
با دقت خشک میکنم
عادت ندارم به قهوه خوردن
قهوه درست میکنم
کمی شکر
هم میزنم
اگر بمبی بوده باشم
ساعتها مانده به
منفجر شدنم
۸ مهر ۸۹
سارا محمدی اردهالی
ماه: مهر ۱۳۸۹
یک مدل خوب
پرده کنار میرود
پشت پنجره
دفترچهات را در میآوری
چانهام را بالا میبری
گردنم را میگردانی سمت ماه
اِتود میزنی
از هر سمتی که میشود مرا باز و باز میکشی
پرده رها میشود
مهمانها میپرسند
” به چه خشکت زده
این باد است که از هر سو میوزد سمت هر کس ”
من اما میدانم
یک مدل خوب لب از لب باز نمیکند
۲۸ شهریور ۸۹
سارا محمدی اردهالی
kings of Convenience
گوش میدهم
چشمهایم را میبندم
گوش میدهم
چشمهایم را باز میکنم
گوش میدهم
جمعه نرم میشود
گوش میدهد
چشمهایش را میبندد
گوش میدهد
چشمهایش را باز میکند
گوش میدهد
نرم میشوم
× دوربینم به خانه برگشت، روزهای خوبی خواهم داشت
عکس گرفتن و نگاه کردن
به سمت اقیانوس شنا میکنم
۱۹ شهریور ۸۹
همین طوری نوشتنهای جمعه
سارا محمدی اردهالی