بیگانه می‌خندد
فاصله دارد
فاصله دلش را خالی نمی‌کند
به جایی که گرم به نظر می‌رسد نمی‌رود
سرما نمی‌ترساندش
می‌داند بیرون ماندن یعنی چه
مهره‌ی خودش را دارد
بازی خودش را
وارد نمی‌شود
بیگانه می‌خندد
دیدگاه ها . «مرز»
دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.
بیگانه می‌خندد
فاصله دارد
فاصله دلش را خالی نمی‌کند
به جایی که گرم به نظر می‌رسد نمی‌رود
سرما نمی‌ترساندش
می‌داند بیرون ماندن یعنی چه
مهره‌ی خودش را دارد
بازی خودش را
وارد نمی‌شود
بیگانه می‌خندد
دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.
اگر باد نبود
کنارم بند می‌شدی
همین‌جا که می‌دانی !
اگر باد نبود
آسمانم را سراسر ابر نمی‌گرفت …
و من
این همه دلتنگ نمی‌شدم ابرآلود …
این همه در دلم نمی‌باریدم …
و این همه از شوق آفتاب نمی‌آمدم کنار پنچره …!!
همیشه خیال می‌کردم
تو می‌آیی
و من آمدنت را تماشا می‌کنم
همیشه،
باد، پنجره را به هم کوبید …
و باران ِ تندی گرفت!!