حالا که نگاه میکنم انگار از یک کابوس بیرون آمدهام.
عجیب است چیزهایی هست که کاملن میدانم ولی وقتی با آن روبرو میشوم نمیتوانم از دانستههایم استفاده کنم.
انگار قرار است حتمن تجربه کنم.
انگار چیزی که میدانی کافی نیست.
تمام بدنم درد میگیرد وقتی با یک آدم ابله حرف میزنم.
چرا باید این بحث را ادامه داد؟
چون هنوز عمیق تجربه نکردی که این کار بیفایده است؟
انگار از یک کابوس درآمدهام
دیدگاه ها . «کابوس»
دیدگاهها بسته شدهاند.
“خانوم اردهالی شعر هاتون رو تو روزای سخت زندگیم خوندم ”
از مخترع اینترنت ممنونم که کمکم کرد بتونم این حرف رو به چشمتون برسونم
دوستتون دارم
……………..
فاطمه جان خیلی ممنونم ازت برایم نوشتی
نوشتهات دلگرمی و امیدواری به من میدهد
محبت داری
سارا