کم حرف میزنم
در سکوت پیش میروم
کودکی و بلوغم را در خیابان مرور میکنم
از رنجها و شادیها
به قلبم خیره میشوم
چه خواهد شد پس از این
وقتی از هر نمایشی بیزارم
۱۳ اسفند ۹۵
دیدگاه ها . «چهل سالگی»
دیدگاهها بسته شدهاند.
کم حرف میزنم
در سکوت پیش میروم
کودکی و بلوغم را در خیابان مرور میکنم
از رنجها و شادیها
به قلبم خیره میشوم
چه خواهد شد پس از این
وقتی از هر نمایشی بیزارم
۱۳ اسفند ۹۵
دیدگاهها بسته شدهاند.
می خواستم بگویم حرفی بزن سارا. دیر است. جهان به سختی پیش می رود. وقتی از هر نمایشی بیزاری!
……………….
باید دید وقتی دیر میشود چه خواهد شد
و در سختی چه خواهد بود
سپاس دوست قدیمی
مهر و احترام
سارا
باید سکوت کرد نه تو ؛ سارا سارا، ما رویاهای جوانیمون رو به نرده های پاگرد دخیل بستیم .سارا، نرو ،بمون. سارا جان من حوزه ام ،عشقم ، جامعه شناسی ادبیاته.از شعرهای بخش دوم و سوم کتاب “گل سرخی در زد” خیلی لذت برم. منتظر شعرهای اجتماعی بسشتری هستیم. سلامت باشی و شاد
…………….
خیلی ممنونم که این همه دقیق کارم را خواندید
تا چه شود در آینده و چه نوشته شود
خوب باشید
سپاس بسیار سارا
پله ها تمام نمی شوند سارا حرفی بزن بعد از چهار سال هنوز دلم به پاگرد خوش است..
………….
لطف دارید شما
خوب و خوش باشید
ممنون به پاگرد سر میزنید
سلام سارای خوبم
هنگام تشویش و استیصال
گاهی نجوای آشنای قدیمی که
آرام باش نگارین
با حس عجیبی غافلگیرم می کنه
خیلی خوبه … سپاس
……………
سلام نگارین عزیز
کلمات برای هر کس طوری شنیده میشوند
گاهی آدمها متوجه آن صدای درونیشان نمیشوند
و اگر تو میشنوی
چه خوب است
و من چه شادم که میشنوی صدای آرام باش نگارین من را
من سپاسگزارم
سارا