” قرار “

چرخیدم
جنگل‌های فنلاند
چرخیدند
در جاده‌ای
با یک تا پیراهن چروک مردانه
کسی میان درخت‌‌های سوزنی
در نیم‌کره‌ی شمالی مغز من
چشم‌های پر از گیاهت را
به جا نمی‌آورد
سرعتم را کم می‌کنم
سال‌هاست باید به هم بزنیم
به محل عبور گوزن نزدیک شو
۱۰ مهر ۹۲
سارا محمدی اردهالی

24 دیدگاه دربارهٔ «” قرار “»

  1. سلام
    با اجازه دو تا از شعراتو توی وبلاگ شایر گذاشتم.
    باز هم می گم محشر بود!
    آخه چطوری می شه؟
    ……………………………
    شما لطف دارید
    قدر این محبت را می‌دانم
    سپاس گزارم
    سارا

  2. درود فراوان …
    در انجمنی عضو هستم تاپیکی موجود هست اشعار شاعران برجسته در آن زده میشه . اجازه ی کپی گرفتن
    اشعارتون با ذکر نامتون را خواستارم . این اجازه هست ؟
    …………….
    خواهش می‌کنم
    اگر در قسمت شاعران معمولی بگذارید خوش حال تر می‌شوم
    شاعران برجسته کمی عجیب است برای من
    ممنون از محبت و لطف شما
    سپاس
    سارا

  3. سلام
    بعد از چند وقت از آن شعرها گفتی که روح آدم را می لرزاند
    چه پایانی خانم چه پایانی
    فوق العاده است
    دستم دارد می لرزد از شوق
    …………………
    دست شما خوب است
    ممنون که به آخر شعر من رسیدید
    ممنون
    سارا

  4. سلام
    چشم های پر از گیاه…
    هنوز هم شعرهایتان برایم متفاوت است. چیز دیگریست شعرتان.
    و ارامش این خانه هربار بیشتر من را به خواندن می خواند.
    مرسی خانم سارا
    ……………….
    خیلی خوش حالم زهرا جانم
    ممنونم که می‌آیی به پاگرد
    سپاس
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.