در تاریکی
از دستت شربتی ریخته
مورچهها بو میبرند
راه میافتند
خطوطی گیج و پریشان
مورچهها
شعرهای مناند
کف زمین
۱۵ شهریور ۹۲
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «” ساعتها “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
در تاریکی
از دستت شربتی ریخته
مورچهها بو میبرند
راه میافتند
خطوطی گیج و پریشان
مورچهها
شعرهای مناند
کف زمین
۱۵ شهریور ۹۲
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
این دو تا گوشواره چه معصومانه به هم نگاه می کنند
یکیشون به اونیکی پشت کرده
چقدر شبیه مورچه هستند
مجمع الجزایر شعرها لانه ی مورچه هاست
ساعتها رو دوست دارم
و
مورچه ها رو
…………
:)
سپاس قدیمی
سارا
سلام سارا جان.
عالی بود.همیشه خواندن شعرهایت برایم حس خوبی دار.
میتونم بپرسم موزیک وبلاگت چه نامی دارد؟ بسیار برایم آشناست اما هرچه میکنم به یاد نمی آورم!
………………..
سوسن سلام
مرسی عزیزم
این آهنگ فیلم قرمز است که آشناست. کار پرایزنر
هم میتوانی دانلود کنی هم آلبومش را بخری
خوب باشی
سارا
مورچه ها به حیات وحش نمی روند …
با خیال راحت شعر بخوان …
……………………………………..
مثل همیشه محشر بود بانو
…………………
:)
ممنونم سجاد
سارا
ساده، روان و عمیق.
با احترام و اجازه، شاید اگر “کف زمین” اش را حذف می کردید، معنایی ژرف تر و وسیع تر می گرفت.
…………..
خیلی ممنون
فکر میگنم به این پیشنهاد
لطف کردید خیلی
سارا